سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

برای ساره ی گلم

کلاس حفظ مامانی تموم شد!

عزیز دلم امروز کلاس حفظ قرآن مامانی تموم شد.   بلاخره بعد از 4 سال تلاش امروز حافظ قرآن شدم البته انشاالله که بشه بهم گفت حافظ از قبل از بارداریم این کلاس رو شروع کردم و تا پایان بارداری 8 جزء رو حفظ کردم و بعد از زایمان هم شما 24روزت بود که گذاشتمت و رفتم کلاس   خیلی ها  تو این راه به من کمک کردند مخصوصا مادر و عمه که بیشتر وقتها زجمت نگهداری از شما وقت کلاس من به عهده ی اونا بود که واقعا ممنونشونم. خداروشکر که بلاخره این توفیق نصیبم شد و نیمه راه این کار رو رها نکردم که واقعا توفیق خدا بود وگرنه هنوز هم باورم نمیشه که تونستم تا آخر قرآن پیش برم. خدارو صد هزار مرتبه شکر. &nb...
9 خرداد 1395

رفتیم زیارت امام رضا(ع)

سلام عزیز دلم بلاخره قسمتمون شد بعد از دو سال جمعه هفته گذشته رفتیم زیارت آقا امام رضا(ع) و سه شنبه هم برگشنیم.   خیلی سفر خوبی بود هرچند که نشد مثل قبل خیلی زیارت بریم یا همه ی نمازها رو توی حرم با جماعت بخونیم به خاطر شما، اما شکر خدا خوب بود. واقعا من که به این سفر خیلی نیاز داشتم شما هم که از وقتی مادرینا از مشهد برگشته بودند همش راه میرفتی و میگفتی میخوایم بریم با هواپیما امام رضا   هواپیما رو هم خیلی دوست داشتی و همش دلت میخواست بیرون رو ببینی و ذوق میکردی موقع اوج و فرود هواپیما دست من و بابا رو محکم میگرفتی و میخندیدی.   مشهد هوا خیلی خوب بود و خداروشکر این چند ...
9 خرداد 1395

نوروز95

سلام عزیز دلم به همین زودی داره یک ماه از سال 1395 هم میگذره و انگار ثانیه ها برای سبقت گرفتن از هم عجله دارند!   خیلی دوست دارم زود به زود بیام و وبلاگت رو به روز کنم اما انگار مشغله های روزانه تمامی نداره و بهم این اجازه رو نمیده علاوه بر اینکه شما هم اجازه ی این کار رو بهم نمیدی و هر موقع من بیام پای سیستم شما هم سریع میدوی و میای کنار من و مهندسی میکنی الان هم که اومدم شما خوابی و من تا ساعتی دیگه میخوام بیدارت کنم و با هم بریم خونه ی فاطمه دوست مامانی.   به هر حال عید امسال هم گذشت با تمام خاطراتش با سال تحویلی که ما توی راه خونه ی آقاجونینا بودیم و وقتی رسیدیم اونجا سال تحویل شده ب...
24 فروردين 1395

پایان سال 1394

سلام عزیز دلم کمتر از یه ساعت دیگه به پایان سال 1394 باقیه و من از فرصت استفاده کردم و اومدم تا برات بنویسم. عزیزکم توی این سال خیلی بزرگ شدی خیلی چیزهای جدید یاد گرفتی خیلی وقتها با هم خندیدیم و خوش گذروندیم. تو تمام زندگی ما شدی و هر روز با شیرین تر شدنت زندگی ما رو هم شیرینتر از قبل کردی.   خدا رو شکر میکنم در این لحظات آخر سال که تو رو به ما داد. خدا رو شکر میکنم که سالمی و روند طبیعی رشدت رو طی میکنی. هر چند همه میگن خیلی شیطونی اما به نظر من همین شیطنتهاته که شور و نشاط رو به من هدیه میده البته بماند که خیلی هم لجباز شدی و بعضی وقتها واقعا عصبانیم میکنی و وقتی میبینی از دستت ناراحت شدم میای و بغلم میکنی...
1 فروردين 1395

بای بای پوشک

سلام عزیزم شرمنده این خبر مهم رو باید خیلی زودتر از اینا برات میگذاشتم ولی خوب فرصت نکردم.   بهت تبریک میگم گلم الان بیشتر از یک ماهه که دیگه پوشکت نمیکنم و خودت میری دستشویی.   چند روز اولش یه کم سخت بود البته خیلی همکاری کردی اما خوب باید همینطور بهت یادآوری میکردم و چندباری هم یادت میرفت و روی فرش جیش کردی دو شب هم توی خواب جیش کردی و بیدار شدی و لباسات رو عوض کردم و خودت به گریه افتادی و کلی بغلت کردم و قربون صدقه ات رفتم که آروم شدی الهی فدات بشم ناراحت شده بودی که چرا توی خواب جیش کردی اما دیگه تکرار نشد و توی این یک ماه یکی دو بار بیشتر توی شب بیدار نشدی که بری دستشویی. یعنی شب تا صبح دستشویی...
28 بهمن 1394

گالری عکسهای ساره

ساره خانوم با لپاسهای جدیدش یادم رفته این خبر رو توی سایت قرار بدم حدود یک ماه و نیمه که مهدی پسر خاله زهرا عقد کرده اینم خونه ی عروس بود که رفته بودیم عقد: عاشق عکسی و بعضی وقتا همینطور که نشستی میگی مامان عکسمو بگیر مثل این عکس: اینم اندر شیطنتهای ساره خانوم: کنار ماشین لباسشویی ایستاده بودی منتظر تا غذات رو برات بکشم و بهت بدم: حدو دو هفته هست که آقاجونینا خونه شون رو رنگ کردن اینجا هم ما رفته بودیم کمک برای تمیزکردن خونه شون که شما هم بی نصیب نبودی!!! هنوز هم عاشق پتوتی با اینکه یه کم برات کوچولو شده اما از خودت جداش نمیکنی ...
6 بهمن 1394

پیشرفت های دختر گلم

سلام عزیز دلم اول با تاخیر 11 روزه 28 ماهگیت مبارک عزیز دلم   این روزها هر روز بیشتر عاشقت میشم و از دیدنت و بوسیدنت خسته نمیشم. خدا رو شکر میکنم که تو رو بهمون داد و همدم تنهاییهام شدی دیگه انگار همه ی دنیای من شدی و حتی وقتی هم که میری طبقه پایین پیش مادرینا دلم برات تنگ میشه. بماند که این روزها خیلی شیطون و به قول خودت شیطون بلا شدی   دوست داری بری سر همه چیز تا یه چیزی رو ازت میگیریم میدوی و میری سر یه چیز دیگه علاقه ی وافری به یادگرفتن چیزای جدید داری واسه خودت کلی شعر میخونی تاب تاب عباسی، هوهوچی چی دمبه قیچی، عموزنجیرباف رو کامل بلدی،   لال...
6 بهمن 1394

عموی مامانی به رحمت خدا رفت

سلام عزیز دلم امسال روز 17 ربیع الاول یعنی تولد پیامبر اکرم(ص) نشد جشن بگیریم آخه عزادار شدیم. صبح این روز مجبور شدم برم مراسم خاکسپاری عموی خوبم   خیلی سخته انشاءالله که به این زودیها از این عمها نبینی گلم بیشتر سختیش هم به اینه که هنوز 9 ماه نشده که یکی از عموهام رو از دست داده بودم و الان هم دوباره عزادار یه عموی دیگه شدم.   انشاءالله روحش قرین رحمت حق باشه و مهمان پیامبر(ص) باشه. حرف برات خیلی دارم انشاءالله در یک فرصت مناسبتر میام و کارای جدیدی رو که میکنی رو برات مینویسم. خیلی دوستت دارم عزیزم ...
11 دی 1394

27 ماهگیت مبارک گلمممممممممممم

عزیز دلم سلام سال و ماهگیت مبارک گلم   روز به روز بزرگتر و شیرین تر از قبل میشی و با شیرین زبونیهات دلمون رو میبری اول از همه بگم که موهات بزرگ شده بود و چون شما نمیگذاشتی ببندم و گیر به سرت بزنم مجبور شدیم چهارشنبه گذشته بریم کوتاهش کنیم انشاءالله تا عید دوباره موهات بلند میشه و قشنگتر از قبل میشی البته مامانی هم موهاش رو کوتاه کرده غصه نخوری ها   دیشب رفتیم خونه ی دایی سیدعلی که هم حدیث کساء بود و هم تولد فاطمه سادات (البته 23 ام تولدش بود که با دو سه روز تاخیر براش تولد گرفتن) خیلی خوش گذشت فقط حیف که بابایی نتونست بیاد.   حالا بریم سراغ شیرین کاریهای شما: &n...
27 آذر 1394