چند تا خبر!
اول: مامانجون و باباحجی و عمه زهرا شنبه رفتن کربلا و فردا هم انشاءالله از سفر برمیگردن این چندروزی که نبودن خیلی برامون سخت بود مخصوصاً برای شما الهی فدات بشم میبردمت پایین میگشتی دنبال عمه اینا و وقتی کسی رو پیدا نمیکردی خودت میومدی بیرون و زودتر از من از پله ها میرفتی بالا نزدیکای ظهر که میشد این چند روزه کلی بهانه میگرفتی و نق میزدی و نمیخواستی توی خونه بمونی شبا هم بابایی یه کم میبردت پایین و یه کم اونجا میگردی تا بابایی به گلاشون آب بده و بیاد دو سه روز پیش عمه فاطمه اومده بود اینقدر ذوق کرده بودی که نگو کلی هم با فاطمه نوه ی عمه بازی کردی و بعدشم با عمه رفت...