نیمه ی شعبان!!!
عزیز دلم با اینکه خیلی دیره اما میخوام از جمعه که نیمه ی شعبان بود برات بگم نیمه ی شعبان امسال هم اومد و رفت اما باز هم خبری از مولایمان نشد. شاید به این خاطره که ما منتظران خوبی نیستیم!! آقاجان: ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم هر سال بعدازظهر شب نیمه شعبان میرفتیم بیرون میگشتیم اما امسال نشد هم اینکه یه کم هوا خوب نبود و هم اینکه تنها بودم!!! شب نیمه ی شعبان خونه ی عموی مامانی هیئته و جشن که متاسفانه امسال ما نتونستیم بریم چون که هم یه کم حال شما خوب نبود و هم حال مامانی روز جمعه بردمت حمام و بعد رفتیم دیدن مادر و باباحجی و بعدشم رفتیم خونه ی آقاجون با یه جعبه شیرینی وا...