سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

برای ساره ی گلم

عمویم از میان ما رفت!

ی ک هفته گذشت! دوشنبه ی هفته ی گذشته بود یعنی 24 فروردین ماه 1394   هنوز نیم ساعت نشده بود که از خواب بیدار شده بودیم که دیدم تلفن زنگ میخوره وقتی جواب دادم مامانم بود که بهم خبر فوت عمویم رو داد!   باورکردنش برام خیلی سخت بود آخه 12 فروردین دیده بودمش و حالش خیلی بهتر شده بود چند ماهی میشد که همینطور مریض میشد و توی بیمارستان چند روزی بستری بود و حالش خوب میشد و می آوردنش خونه اما حالا خیلی حالش بهتر بود   عموم قلبش درد میکرد و دریچه ی قلبش باز شده بود و دکتر قلبش بهش قرصهایی میداد که بخوره و گفته بود که این قرصها برای کلیه هاش بده و به مرور کلیه هاش رو از کار مینداز...
30 فروردين 1394

به لطف خدا به خیر گذشت!

سلام عزیز دلم   یکشنبه ی هفته ی پیش بردمت با خودم مسجد واسه حدیث کساء آخه توی خونه خیلی حوصله ات سر رفته بود و میخواستی از خونه بری بیرون   اونجا کلی ذوق کرده بودی و برای خودت میگشتی اما همینطور میرفتی توی قسمت مردونه و من باید همینطور میومدم ببینم کجایی   تا اینکه یه بار دیدم از بیرون از طرف در قسمت زنونه اومدی توی مسجد یعنی از در مردونه رفته بودی بیرون و خداروشکر اومده بودی دوباره داخل مسجد و نرفته بودی بیرون بعدش یه کم بازی کردی با نجمه سادات و امیرمهدی و رفتی دوباره توی قسمت مردونه   دو سه دقیقه ای گذشت و دیدم نیومدی اومدم ببینم کجایی از پشت پرده هر جا رو نگاه کردم ن...
30 فروردين 1394

روز مادر مبارک!

سلام عزیز دلم دیروز روز تولد حضرت زهرا و روز زن و روز مادر بود امسال دومین سالی بود که طعم شیرین مادربودن رو میچشیدم و با تمام وجود حس میکردم انشاءالله خدا به برکت وجود نازنین مادرمون حضرت زهرا(س) به همه ی اونایی که در آرزوی مادرشدن هستند طعم مادرشدن رو بچشونه و عیدیشون رو بده الهی آمین شب میلاد حضرت فاطمه(س) یعنی پریشب بابایی در حالی که یه کیک خریده بود به خونه اومد کیکی که روش نوشته بود همسرم دوستت دارم خیلی خوشحالم کرد دستش درد نکنه   بعدشم با بابایی و شما رفتیم پایین و یه مقداری از کیک رو هم بردیم و به مادر و عمه فاطمه که اونجا بودند روزشون رو تبریک گفتیم   ...
22 فروردين 1394

25 اسفند 93 تا 13 فروردین 94

سلام عزیز دلم   ببخش زودتر از اینا میخواستم بیام و وبت رو به روز کنم اما قبل از عید به خاطر اینکه سیستمم رو جابه جا کردم یه مشکلی واسه نتم به وجود اومد و نتونستم به اینترنت وصل بشم بعدشم که مشغله هام زیاد شد و عید و ...   اول از شنبه 23 اسفند میگم که باباحجی اینا از سفر کربلا برگشتند و شما اینقدر ذوق کرده بودی که نگو عمه زهرا یه عروسک خوشگل برات آورده بود دستش درد نکنه   از روز قبلش یعنی 22 اسفند من و ساجده شروع کردیم به درست کردن هفت سین فاطمی واسه مسابقه ای که توی فرهنگسراها انجام میشد و شنبه شب ساجده هفت سینمون رو برد تحویل داد انشاءالله که برنده بشه خودمون خیلی دوستش داشتیم   ...
14 فروردين 1394
1