سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

برای ساره ی گلم

😙تولدت مبارک دختر شهریوری من😙

متولد شهریور نه دلباخته ی تابستونه نه چشم انتظار پاییز شاید دلبری نکنه و حرفای عاشقونه نزنه ولی عجیب به دل میشینه مثل اقیانوس آروم، عمیق، مرموز و جذابه گاهی صبور و آرومه گاهی پر طلاطم و طوفانی دختر شهریوری من تولدت مبارک سلام عزیزکم😙 سلام عمر و جان من😘 هشت سال گذشت. و تو هر روز داری بزرگتر و خانمتر می شوی. نفسم ۲۵ شهریور وارد نهمین سال زندگیت شدی. دلمان میخواست برایت جشن تولدی مختصر و خوب بگیریم اما هم اینکه شرایط به خاطر کرونا مهیا نبود و از همه بدتر بابایی هم کرونا گرفته و در قرنطینه به سر می برد😐 چاره ای نبود! با هم یه کیک کوچولو پختیم و با عمه و داداشی برات یه جشن کوچیک گرفتیم.🎂 انشاالله که این کرونای لعنتی ...
31 شهريور 1400

💗مولای من میلادت مبارک💗

در تقويم انتظار، همه فصل ها از عطر بهاري مهدي (عج) متبرک است.  بهار، همه طراوتش را مديون يک گل است: گل زيباي نرگس.  اگر سختي زمستان غيبت نبود، شوق آمدن بهار عدالت معنا نداشت.   بهترين هديه اي که مي توان براي گلدان شکسته قلب منتظران خريد، يک شاخه گل نرگس است.  جمعه ها کافي نيست، هر روز سهمي را به امام زمان(عج) اختصاص بدهيم.  منتظران واقعي به اشک و آه و دعا اکتفا نمي کنند.  نيمه هاي شعبان مي آيند و مي روند، حيف است اگر فقط با نقل و مشکلات و شيريني برگزارش کنيم.  (هرچند که امسال همان جشن و سرور همگانی و بودن در جمع عاشقان ظهور را هم نداشتیم!!!!!) کم لطفي مهمان است بر سرِ سفره بنشين...
27 فروردين 1399

بابایی عزیزم تولدت مبارک😍 (پست های جامانده از آبان ماه)

جمعه ۱۰ آبان ماه عزیزم سلام دیشب برای بابایی و عمه زهرا یه تولد گرفتیم و سورپرایزش کردیم.😉 اول آبان ماه تولد بابایی بود که چون توی ماه صفر بود و دوست داشتم یه تولد قشنگ و شاد به مناسبت چهل سالگی براش بگیریم جشن تولدش رو دیرتر گرفتیم. روز تولد بابایی اصلا بهش تبریک نگفتیم و اونم فکر کرد که یادمون رفته!!!☹ ولی ما که یادمون بود😁 توی این یک هفته در تدارک جشن بودیم. میخواستم تم سبیل رو اجرا کنم اما بنا به دلایلی نشد و تم قلب رو که مدتی پیش با ساجده درست کردیم برای تولد شوهرش، آماده کردیم.😊 هدیه هم عکس بابایی رو دادیم تا روی شاسی ۵۰در۷۰ بزنند. عمه فاطمه اینا رو هم دعوت کردیم. دو تا سورپرایز بود. به عمه گفتیم که برای بابایی میخوایم جشن بگ...
28 آبان 1398

مهرماهی ها تولدتون مبارک👏👏👏

۷ مهرماه تولد محمد رسول بود که دعوت نبودی یعنی جشنی در کار نبود.😁 شنبه ۲۰ مهرماه تولد فاطمه خاله اشرف بود که بچه ها خودشون رو دعوت کردند اونجا به صرف ناهار (لازانیا) و عصر هم یه تولد مختصر و خودمونی گرفتند و خاله کیک پخت و دور هم شاد بودید.😊 هرچند که بعد که اومدم دنبالتون و شما و امیر مهدی رو بردم خونه برای انجام تکالیفتون، حسابی خسته بودید و خودتون میومد و به زور تکالیفتون رو انجام دادید.😌 دوشنبه ۲۲ مهرماه تولد محمدجواد بود و عصر رفتیم اونجا. شما و نجمه سادات و امیر مهدی که بودید بعد با ماشین رفتیم دنبال محمدرسول، میخواستیم کادو بخریم که مغازه ها بسته بود و مجبور شدیم پول بگذاریم هرچند که نجمه سادات کلی غر زد و نمی خواست ...
6 آبان 1398

۶#سالگیت مبارک دخترکم😍#واکسن ۶سالگی

نفسم سلام😊 امروز جمعه بود. جمعه ی هفته ی گذشته چقدر استرس واکسن شما رو داشتیم. آخه شنبه رفتیم و واکسنت رو زدیم. واکسن شش سالگی😊 اولش نمی خواستی بیای اما من و عمه، با کلی حرف و حدیث، قانعت کردیم که بریم واکسن بزنی. چون بابایی خیلی کار داشت با عمه زهرا رفتیم.😁 وقتی که رسیدیم مرکز بهداشت، آروم بودی اما بعد کم کم استرس گرفتی و گفتی که نمیخوای واکسن بزنی.😑 تا این مرحله باز هم خیلی بی قراری نکردی اما وقتی که رفتیم توی اتاقِ واکسن، اصلا راضی به واکسن زدن نمی شدی و خانوم حیدری که مسئول واکسنت بود بعد از دادن قطره فلج اطفال، دید که نمیتونه واکسنت رو بزنه و آقای صادقی رو صدا زد تا بزنه. دیگه به هیچ وجه نمی نشستی و گریه می کردی.😣 م...
29 شهريور 1398

شهریوری ها تولدتون مبارک😍

اول شهریورماه تولد دایی جون آقاحسن زندایی برای دایی کیک پخته بود و یه جشن کوچولو گرفته بود. ما و خاله مریمینا خونه ی آقاجون بودیم و دایی اینا کیکشون رو آوردند اونجا و ما هم تولدت مبارک رو خوندیم و تبریک گفتیم و کیک خوردیم. تولد چهل سالگیت مبارک دایی جونِ ساره جونی😊 اینم دستهای قلبی شکل ساره جونی بالای کیک😙 اون کیک کوچولوهه هم مال یگانه است که به مامانش گفته درست کنه و شمع گذاشته روش😄 سوم شهریورماه تولد امیرمهدی جون نجمه سادات چهارم شهریورماه یعنی روز دوشنبه یه جشن کوچولو برای امیر مهدی و امیرعلی گرفته بود و بچه ها رو دعوت کرده بود. البته فقط دوستان نجمه سادات و امیر مهدی دعوت بودند یعیعنی فاطمه سادات و ...
11 شهريور 1398

۱۷ اردیبهشت ماه روز زمینی شدنِ نی نیِ خاله راضی😊

سلام عزیزم سه شنبه ی هفته ی پیش یعنی اولین روز ماه رمضان، نی نی خاله راضی به دنیا اومد.🤗 البته یه کم زودتر از موعد به دنیا اومد چون حرکاتش کم شده بود و احتمال خطر برای بچه می رفت. خیلی ریزه هست آخه فقط ۲کیلو و نیم وزن داره اما خوب گرد و سفید هست و دوست داشتنی.😊 شما هم طبق معمول که عاشق نی نی هستی مدام میگی بریم خونه ی خاله نی نی رو ببینیم. و بیقرارتر از قبل شدی برای آمدن نی نی خودمون. انشاالله که سالم باشن و در پناه خدا😙 پی نوشت۱. اسم نی نی خاله شد حسناجون. پی نوشت۲. اینم پاکت چشم روشنی ما که خودمون درست کردیم با مقداری پول تقدیم به حسناجون👇 ...
24 ارديبهشت 1398

تولد مامانی

سام نفسم دیروز تولد من بود و بابایی مثل همیشه این روز رو به یاد داشت و سورپرایزمون کرد.😘 دیروز بعدازظهر من و شما خواب بودیم، وقتی بیدار شدیم  و اومدیم توی سالن دیدیم که بابایی زحمت کشیده و کیک خریده و کادو آماده کرده.😁 دست گلش درد نکنه واقعا ازش ممنونم که روز تولدم رو همیشه یادشه و فراموش نمیکنه😊 یه مقداری از کیکمون رو به مادرینا دادیم و یه مقداری هم به خانوم جون اینا. دیروز عصر هم رفتیم خونه ی خاله و لباس جشن امروزت رو که آماده کرده بود تحویل گرفتیم.☺ شب ام خونه ی آقاجونینا حدیث کسا بود و بابایی به مناسبت تولد مامانی شیرینی خرید و به همه دادیم. یک سال دیگه گذشت و امسال هم مثل یکی دیگه از سالهای عم...
12 ارديبهشت 1398
1