پایان سال 1394
سلام عزیز دلم
کمتر از یه ساعت دیگه به پایان سال 1394 باقیه و من از فرصت استفاده کردم و اومدم تا برات بنویسم.
عزیزکم توی این سال خیلی بزرگ شدی خیلی چیزهای جدید یاد گرفتی خیلی وقتها با هم خندیدیم و خوش گذروندیم. تو تمام زندگی ما شدی و هر روز با شیرین تر شدنت زندگی ما رو هم شیرینتر از قبل کردی.
خدا رو شکر میکنم در این لحظات آخر سال که تو رو به ما داد. خدا رو شکر میکنم که سالمی و روند طبیعی رشدت رو طی میکنی. هر چند همه میگن خیلی شیطونی اما به نظر من همین شیطنتهاته که شور و نشاط رو به من هدیه میده البته بماند که خیلی هم لجباز شدی و بعضی وقتها واقعا عصبانیم میکنی و وقتی میبینی از دستت ناراحت شدم میای و بغلم میکنی و میگی مامانی ببخشید.
خلاصه که روزهای خوب و بد این سال هم طی شدند و رفتند. توی این سال چند تا از عزیزترین افراد زندگیم رو از دست دادم که امیدوارم روحشون قرین رحمت خداوند باشه.
حالا دلم میخواد برای تو از این روزهات بنویسم و کارهای جدیدت رو بگم.
دو شب پیش روضه های آقاجونینا تمام شد و شما و امیرمهدی و محمدجواد تا تونستید شیطنت کردید. کلی با هم بازی کردید، خندیدید، گریه کردید، با هم دعوا کردید و ...
چیزهایی که خیلی وقته بلدی:
اعداد 1 تا 15 رو بلدی به ترتیب بشماری
سوره کوثر رو حفظ شدی. دعای فرج رو با هم میخونیم تا نصفه هاش رو بلدی.
خیلی صلوات رو دوست داری و مخصوصا وقتی توی تلویزیون یا جایی میشنوی بلافاصله شما هم صلوات میفرستی.
هر وقت میخوای بری بیرون از سالن اجازه میگیری و میگی مامانی سادات اجازه هست برم پیش عمه؟
5 آیه ی اول سوره ی علق رو هم حفظی.
چند وقت پیش عکس چکش رو توی کتاب دیدی ازت پرسیدم چیه؟ گفتی بشکن بشکنه.
یه روز رفته بودی سر گوشی بابا، بهت گفت الان میام حسابت رو میرسم گفتی بیا حسابمو برس!!!
شعر اتل متل پروانه رو بلدی و خیلی میخونی:
اتل متل پروانه/ نشسته روی شانه/ صدا میاد چه نازه/ میگه وقت نمازه/ (به این صدا) چی میگن/ (میگن) اذان اقامه/ شیطونه ناحارته(ناراحته)/ دنبال یه فُصته(فرصته)/ میگه آقا (آهای) مسلمون/ نمازو بعدا بخون/ بچه ای که زرنگه/ با شیطونه میجنگه
اینایی که توی پرانتز نوشتم رو نمیگی.
کلا دوست داری شعرهای جدید برات بخونم و زودم حفظ میشی. یه بار که برات میخونم یه شعر جدید رو میگی دوباره بخون و چندین بار ازم این خواهش رو میکنی و بعدش با من میخونی.
خونه ی آقاجونینا رفته بودی و خانومجون برات شعر تپلوام تپلو رو خونده بود و همون وقت حفظ شده بودی.
دیگه شعرهایی که بلدی: گنجشک لالا، تولدت مبارک، لالایی مدینه، یه دختر دارم شا نداره، بارون میاد چَرچَر، من یه گلم، السون و ولسون، و ...
توی گوشیم یه بازی آموزش کلمات هست تو قشنگ حرفاش رو تکرار میکنی و میگی: گلم خوب دقت کن هر کلمه رو در جای درستش بذار.
یه روز کنترل تلویزیون مادرینا رو برداشتی و فرار کردی و میخواستی بیاری بالا عمه بهت گفت ساره کارت زشته برگشتی و بهش گفتی از دستت ناحارت شدم و صورتت رو ازش برگردوندی!!! و کلی برای این کارت خندیدیم!
یه شب بهت گفتم ساره جون مسواکت رو بیارم بزنی گفتی حوصله ندارم!
یه بار گفتی جیش دارم بعدشم خودت گفتی اگه روی فرش جیش کنی مامان از دستت ناحارت میشه!!!
میگی اتوبوس منو ببوس! اِ ماشین بی ام وِ
وقتی میخوای بگی موهام رو شونه کردی میگی موهامو کوتاه کردی؟
با مدادهات اشکال هندسی رو درست میکنی مثل دایره، مثلث، خورشید، ستاره و میگی مامانی ببین چی درست کردم.
لوگوهات رو روی هم میچینی و میگی مامان اتوبوس درست کردم.
خیلی وقتها میای بغلم میکنی و فشارم میدی و محکم بوسم میکنی و من ...
وقتی یه کاری رو میکنی و نمیتونی انجام بدی حرص میخوری و میگی نمیشه بهت میگم تلاش کن دوباره سعی میکنی و موفق که میشی میگی مامانی ببین تلاش کردم.
فعلا برای امروز همینا بسه.
ببخشید که اینقدر پراکنده گفتم هر چی رو یادم اومد سریع نوشتم.
امیدوارم سالی پر از خیر و برکت در پیش رو داشته باشیم.
راستی تقویم رومیزی با عکسای شما درست کردم که انشاءالله عکسش رو بعدا برات میذارم.
خیلی دوستت دارم عزیزم.
حالا هم عجله دارم و میخوایم لباسهامون رو بپوشیم و برای تحویل سال بریم خونه ی آقاجونینا.