33 ماهگیت مبارک عزیزم
سلام عزیز دلم
33 ماهگیت با 4 روز تأخیر مبارک باشه انشاءالله
3 ماه دیگه مونده تا به 3 سالگیت برسی و من امسال برنامه ی ویژه ای برای تولدت دارم البته انشاءالله که مشکلی پیش نیاد و همه چیز به خوبی و خوشی بگذره.
عزیزم:
این روزها هر روز بیشتر از قبل به شیرین زبونیهات اضافه میشه
اگه میبینی خیلی برات نمی نویسم به خاطر اینه که از بس شیرین زبونیها و کارات زیاده خیلی هاش رو وقتی میخوام ثبت کنم یادم نیست.
اینا نمونه ای از اونهاست:
یه روز با بابا نشسته بودی تلویزیون می دیدی بابا گفت ساره امام رضا رو، تو هم گفتی ما هم انشاءالله دوباره میریم امام رضا اینقدر ذوقتو کردم که نگو و اومدم بغلت کردم و فشارت دادم عزیزم
خیلی وقتها میری پایین و به عمه که در حال نوشتن خط و خوشنویسیه (آخه عمه خطاطه) میگی عمه بذار کاراتو انجام بدم و عمه بهت برگه و قلم میده و شما شروع به خط کشیدن میکنی.
توی مشهد بهت میرفتیم جلوی ضریح و بهت میگفتم ساره به امام رضا سلام بده میگفتی سلام امام رضا بعدش به من میگفتی سلام کردم حالا بریم!
یه روز تلویزیون مردم رو در حال دعاکردن نشون میداد بهت گفتم ساره اینا دارن چه کار میکنن؟ گفتی دارن دعا میکنن، گفتم برای کی؟ گفتی برای عمه فاطمه که خوب بشه
این روزها خیلی بوسم میکنی مخصوصا شبا که میخوای بخوابی یا صبحها تا از خواب بیدار میشی میخندی و بوسم میکنی. یه وقتایی هم بهم میگی مامانی سرتو بیار پایین میخوام بوست کنم الهی فدات بشم که اینقدر محبت داری
یه چیز دیگه اینکه خیلی سر آب میری و از آب بازی خسته نمیشی و تا یه لحظه ازت غافل میشم می بینم رفتی سر آبها و همه ی لباسهات رو خیس کردی!!!!!!
بعضی از کلماتی که اشتباه میگی:
آلبالو: آبلابول کمربند: کمندر امیرعلی: اَمَلی
مهمونی: مهمودی کامپیوتر: کامپیتر
بیا شمعها رو فوت کن: بیا شمعا رو کوف کن
حشره: پشره زیرزمین: زیرمزین گردنبند: گبندر
آب یخ: آب رخ یخچال: رخچال محمدجواد: محمِ جواد
عزیزم خیلی دوستت دارم
راستی چند وقتیه دیگه میذاری گیر به سرت بزنم و منم چند جفت گیر نمدی برات درست کردم و شما هم خیلی دوست داری.
ببخش گلم فعلا همینا رو یادمه فرشته ی کوچولوی من