سومین روز از سومین ماه سومین فصل سال
عزیزکم سلام
امروز سومین روز از سومین ماه سومین فصل سال بود و تو این روز رو با بیماری پشت سر گذاشتی.🤒
دیشب تا حالا، حالت خوب نیست و الان تازه یه کم خوابت برده
دیشب تا صبح همینطور می خوابیدی و با گریه بیدار می شدی یا دلت درد میکرد یا تبت بالا رفته بود.
من دیشب تازه با مفهوم تب و لرز آشنا شدم و چه مفهوم تلخی
توی این چند سال تب خیلی کردی اما اولین بارت بود که تب و لرز میکردی و من واقعا نمی دونستم باید چیکار کنم
از صبح تا حالا هم حال خوشی نداری و چندین بار تب کردی و استفراغ، بعدازظهری هم لرز شدیدی کردی که من واقعا هول کرده بودم و نمیدونستم چیکار کنم و بردمت پیش مادر و با کمک اون تونستیم لرزت رو متوقف و تبت رو پایین بیاریم خداروشکر
همش گریه می کردی و میگفتی دلم درد میکنه چیزی هم که نتونستی بخوری بابایی برات سوپ خرید و ظهر دو سه تا قاشقش رو خوردی که همون رو هم بالا آوردی
امشب با بابایی بردیمت دکتر، آقای دکتر گفت خوشبختانه چیز خاصی نیست و گلوت هم عفونت نداره فقط یه ویروسه
یه آمپول هم برات نوشت که موقع زدنش خیلی دردت گرفت و گریه کردی اما از اون موقع تا حالا دیگه تب نکردی و استفراغ هم تکردی خداروشکر
یه کوچولو هم تونستی غدا بخوری بعد از دیشب تا حالا
امیدوارم هر چه زودتر کاملا خوب بشی و دوباره سکوت خونه رو بشکنی و شادی رو بهمون ارزونی کنی
خیلی دوستت دارم عزیزم