موزه حیوانات
پنجشنبه ۳۱ خردادماه
عزیزکم سلام
امروز با بچه های کلاستون و کلاس دخترا، رفتیم اردو (موزه حیوانات)
(صبح خاله زهره اومد دم در تا کلیدها رو ازم بگیره شما هم دویدی تا زودتر از من باهاش بری وقتی اومدم مسجد دیدم باز هم با دمپایی هات اومدی و دیگه وقت نبود برم کفشات رو بیارم امان از دست شما که اینقدر دمپایی هات رو دوست داری)
خداروشکر دوست داشتین و حسابی از دیدن حیوانات ذوق زده شده بودی
ساره جون و مبینا در حال تماشای حیوانات
میخواستی لمسشون کنی هرچی هم می گفتم سمی هستن و نباید دست بزنی بهشون، حس کنجکاویت اجازه نمیداد دست نزنی
به ترتیب از سمت راست:
مهدیار، زهراسادات، طاها، محدثه، مبینا، ساره، یکتا، زهرا و امیرمهدی
همش تلاش میکردی بری داخل محوطه ی حیوانات و اونا رو از نزدیک ببینی و لمس کنی که من جلوت رو می گرفتم
ساره جون و امیرمهدی و زهراسادات در حال بحث در مورد حیوانات
قربون ژست گرفتنات برم من عزیزکم
ساره جون در حال گوش دادن به توضیحات راهنمای موزه
بعدش هم یه کم تغذیه خوردین و رفتیم باغ بانوان و اونجا هم بستنی خوردین و یه کم بازی کردین (البته چون هوا گرم شده بود زیاد نشد بازی کنید)
نفسم انشاالله که همیشه خوش باشی و شاد