کوتاهی موهای ساره خانومی من
سلام عزیز دلم
شنبه شب با بابایی، شما رو بردیم آرایشگاه (همون پیرایش کودک هشت بهشت که همیشه میری) واسه کوتاه کردن موهات
موهات که بزرگ شده بود خیلی خوشگل بود اما خوب هم خودت اذیت می شدی و هم ما، آخه اصلا دوست نداری موهات رو ببندی و موقع شانه کردن موهات هم چون موهات نازکه و زود گره میخوره واقعا اذیت می شدی.
وقتی موهات کوتاه شد یه نفس راحت کشیدی و گفتی حالا خوب شدا، آرایشگرت که پرسید خوب شده؟ گفتی بله و خندیدی.
بابایی زیاد راغب نبود موهات رو کوتاه کنیم آخه موی کوتاه رو خیلی دوست نداره اما خوب به خاطر خودت و اینکه یخوای بری پیش دبستانی، به کوتاهی موهات رضایت داد.
اینم دختر گل من قبل از کوتاه کردن موهاش (آماده برای رفتن به آرایشگاه)
ساره خانم در آرایشگاه
نفس خانومی من بعد از کوتاهی موهاش با جایزه اش (توپش که خودش توی آرایشگاه انتخاب کرد)
عزیزکم
عاشقتم و همیشه خدا رو به خاطر اینکه تو رو بهم داده شکر میکنم