گردشی یک روزه در صحرا
سلام میوه ی دلم
دیروز صبح رفتیم صحرای باباحجی، هم آش پختیم و هم جلسه ی صندوقمون بود.
روز خوبی بود و خداروشکر بهمون خوش گذشت.
موقع برگشت توی ماشین خوابت برد که وقتی رسیدیم خونه بیدارت کردم و غذات رو خوردی و حمامت رو هم رفتی و بعد خوابیدی.
خداروشکر علاقه ی زیادی به پیش دبستانیت داری و دیروز صبح که بیدار شده بودی می گفتی مامانی چرا امروزم نمیرم مهد، آخه من دوست دارم برم!
دو تا دوست هم پیدا کردی زهرا و فاطمه زهرا و امروز هم با یگانه دوست شدی.
بهم میگی مامانی یه روز بیا توی کلاسمون بنشین ببین چقدر خوبه و بهمون خوش می گذره
خداروشکر.
ساره سوار بر رخش عمو رسول
حدیث، فاطمه، ساره و عرفان
سلفی ساره در ماشین توی راه برگشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی