سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

برای ساره ی گلم

#خانه تکانی#روضه های آقاجون#سمنوپزان

1397/12/1 23:40
نویسنده : مامانی
517 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین ساعت از اولین روز آخرین ماه سال ۹۷ هم در حال سپری شدن است.

چقدر لحظات زود می گذرند.🤔

از دیروز خانه تکانی هایمان را شروع کردم.

مشغول مرتب کردن کابینت ها شدم و ساعتی پیش بلاخره کابینت های پایینی آشپزخانه تمام شد.

امسال خیلی نمیتونم کار کنم و زود خسته میشم واسه همین هم باید آروم آروم کارهام رو بکنم.

خداروشکر شما هم خیلی بهم کمک میکنی😙 البته بماند که خیلی وقتها هم کارم را زیادتر میکنی😉

امسال هم روضه های آقاجونینا که اینقدر منتظرش بودی از سه شنبه ۱۶ بهمن ماه شروع شد و صبح جمعه هم با قرائت دعای ندبه به پایان رسید.

امسال نمی تونستم خیلی بنشینم واسه همین بیشترش رو توی اتاق بودم و نشد از روضه ها بهره ای ببرم.

شما هم یا با بچه ها مشغول بازی بودی یا کنار امیرعلی بودی و از بودن در کنارش لذت میبردی. عاشق بچه هایی و منتظر نی نی خودمون هستی😁

البته الان یه کم به نظرم تنهایی، چون امیرمهدی و محمدجواد با هم بازی می کنند و شمیم و یگانه هم با هم. که شما بازی های اونها رو خیلی دوست نداری.

حالا باید دید یه کم بزرگتر که میشین همبازی های خوبی برای هم خواهید شد یا نه😥

دو شب خونه ی آقاجونینا خوابیدیم و شما خیلی ذوق کردی☺

عکسهای روضه ها👇

خونه ی دایی سیدعلی





در حال بازی شطرنج😊





کیک ساره پز واسه ی بچه ها توی روضه😊 (بیشتر کارهاش رو خودش کرد و من فقط نظارت داشتم غیر از قسمت آخر که لایه های کیک رو خودم ریختم😙)



ساره و امیرعلی😚



اینم عکسی که ساره جون از امیرعلی گرفت😊



شنبه صبح هم خاله اشرف اینا زیر پوش روضه مثل سال گذشته، سمنوپزانشون رو شروع کردن.

ظهر اومدم دنبالت و تا آخر شب خونه ی آقاجون بودیم و در دیگ رو که گذاشتند همراه با مراسمش، ما به خونه برگشتیم. شما خیلی خسته شده بودی و تا به خونه رسیدیم خوابیدی.😚

صبح اصلا حالش رو نداشتی که به مهد بری و به سختی بیدار شدی. چون که یکشنبه توی کلاستون ژله بستنی با هم درست میکردید دلم نیومد که نری و هرطور که بود آماده ی رفتن کردمت.

اونروز با بابایی با هم به مهد رسوندیمت و تا توی مهد هم اومدم و شما رو به خاله لیلا سپردم. داشتم به سمت ماشین برمی گشتم که صدام زدی وقتی اومدم پیشت گریه می کردی و میگفتی من نمیخوام اینجا بمونم.😣

نمیدونستم چیکار کنم، بغلت کروم و باهات حرف میزدم که خاله ساره رسید و با هم به کلاستون رفتی.

خیلی سعی کردم گریه نکنم، وقتی به خونه ی آقاجونینا رفتم هم انگار غم بزرگی داشتم و وقتی خاله مریم سراغت رو گرفت گریه افتادم.😂

نمیدونم چرا، اما دلم برات سوخت و دوست داشتم کنارت بودم اما خوب به خاطر خودت گفتم که به مهد بری و ظهر هم خوشحال از مهد برگشتی.😊

خلاصه که سمنوپزان هم تموم شد و ظهر به جای من، خاله زهره و زهراخانم اومدن دنبالت. برای خاله هاتون هم سمنو آوردن.😁

بعد از اومدمت به خونه ی آقاجون هم یکی دوساعتی اونجا بودیم و بعد به خونه برگشتیم.

امیدوارم سالهای بعد هم این مراسم باشد و ما خم با شادی از این مراسم بهره ببریم.

عکسهای سمنوپزان👇



















پایان سمنوپزان و برداشتن دیگ👇

قلب سمنویی😁




دخترکم

این روزها حرکات نی نی رو بیشتر حس میکنم اما هنوز هم باورم نمی شود که دوباره دارم مامان میشم.😊

امیدوارم مثل الان که اینقدر نی نی دوستی و منتظرشی بعدا هم دوستش داشته باشی و همراه و دوستش باشی.😙

خیلی دوستت دارم دخترک گلمممممممم🤗

پسندها (12)

نظرات (9)

مهندس زهرا فرجیمهندس زهرا فرجی
2 اسفند 97 10:20
خدا قبول کنه انشالله
مامانی
پاسخ
انشاالله😊
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
2 اسفند 97 12:37
نذرتون قبول. 🌷
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم قبول حق باشه😊
مامان صدرامامان صدرا
3 اسفند 97 21:41
روزهای اسفند ماهتون بر وفق مرادتون پر از خوبیها و زیبایها 
خانومی جنسیت نی نی تون چیه🙈
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم، به همچنین😘
توی پستم یادم رفت بنویسم نی نی مون پسره😊
 
دخترخاله و دختر عمه عطیهدخترخاله و دختر عمه عطیه
5 اسفند 97 14:09
فدای اون دخترک اشپز باشی و هنرمند بشم . 😘
اسفندتون خوب وشاد براتون بگذره ، خدا قبول کنه 😍
مامانی
پاسخ
خدانکنه عزیزم لطف داری😘
اسفند شما هم خوش و شاد
✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
5 اسفند 97 18:01
قبول باشه،ماجور باشید انشالله

انشالله سال دیگه نی نی بغل دیگ سمنو هم بزنی😘

واسه مهد هم مثه همیشه ما مادرا بیشتر از بچه ها غصمون میشه و در حالیکه خودشون خوش میگذرونن ما دل نگرونیم😘

 
مامانی
پاسخ
قبول حق عزیزم
انشاالله
واقعا همینطوره که میگین😁
مامان و بابامامان و بابا
6 اسفند 97 7:35
به به !قبول باشه🌷
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم، انشاالله
مامان و بابامامان و بابا
6 اسفند 97 7:36
نی نی هم مبارکه.طب اسلامی برای بارداری یادت نره😉
مامانی
پاسخ
ممنون گلم چشم انشاالله😊
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
6 اسفند 97 18:35
چه عالي بعد روضه مراسم سمنو پزون داشتين ؟ چه ديگ بزرگي تا حالا ديگ سمنو نديده بودم
مامانی
پاسخ
آره عزیزم
واقعا دیگش خیلی بزرگه باید روی چهارپایه بری تا بتونی دیگ رو هم بزنی😊
مامانی گیتا جون و برديا جونمامانی گیتا جون و برديا جون
6 اسفند 97 19:48
روزت مبارك مامان مهربون
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم روز شما هم مبارک😘