جشن پایانی مهدکودک ساره جونی🤗
عزیز دلم سلام😍
پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ماه (روز معلم) جشن پایانی مهدتون بود، البته تا آخر اردیبهشت ماه باید به کلاس برید اما به خاطر ماه مبارک رمضان، جشنتون رو زودتر برگزار کردند.😉
چهارشنبه شب لباس جشنت رو که به خاله سفارش دوختش رو داده بودیم تحویل گرفتیم و کش و گیر و تل ست با لباست رو هم برات آماده کردم.😚
لباست خیلی قشنگ شده و خیلی هم بهت میاد.🤗
کارت دعوتتون رو هم دوشنبه بهتون دادند.☺
جشن خوبی بود. توی مهدتون سه تا کلاس دارید (کلاس خاله فرشته، خاله شیما و خاله بهار) که شما توی کلاس خاله فرشته هستید. هر کلاسی یکی دو تا نماهنگ داشت و یکی دو تا هم نماهنگ مشترک که واقعا زیبا بود مخصوصا که میشه گفت لباسهاتون تقریبا ست بود. (دخترها شومیز سفید و دامن قرمز گلی و پسرها لباس سفید و شلوار زرشکی)😎
نماهنگ خدا👇
نماهنگ نازنین مریم با اجرای بچه های پیش ۱ (کلاس خاله بهار)😊
نماهنگ گل پامچال بچه های کلاس خاله شیما👇
نماهنگ خواهران غریب (کلاس ساره اینا)😙
نماهنگ پدر (اجرای مشترک پسرهای مهدکودک)👇
نماهنگ مادر (اجرای مشترک دخترهای مهدکودک👇
اجرا با گروه عموپرواز و ننه قرتی بود که اجرای قشنگی داشتند👇توی جشن به خاله ها هم کادو داده شد از طرف بچه ها(همه پول روی هم گذاشتیم و برای خاله تون تابلوفرش گرفتیم)
به شماها هم جایزه دادند (بازی فکری السا و آنا)😄
آخر کار هم به مامانهایی که توی مسابقات مختلف (هفت سین، ژله و دسر و کاردستی و ...) برنده شده بودند یه ظرف غذا هدیه دادند.😊
خداروشکر همه چیز به خوبی گذشت البته بماند که من همش نگران بند لباست بودم که توی اجراتون بیاد پایین و دستت بهش باشه که خوشبختانه نگرانی من بیجا بود. چه کنم دیگه، اینها نگرانی های مادرانه است.😁
جشنتون ساعت ۶ تا ۸ بود که البته دیرتر شروع شد و تا حدود ساعت ۹ ادامه داشت. منم حسابی خسته شدم آخه تا ۵ونیم کلاس با بچه ها داشتم و عجله ای خودم رو به خونه رسوندم و شما رو آماده کردم و با بابایی و عمه رفتیم جشن.😊
انشاالله جشن فارغ التحصیلی دانشگاهت عزیزکم😙
خیلی خیلی دوستت دارم و عاشقتم نفسممممممم😍