برای پسر گلم😙
پسر گلم سلام
توی این پست میخوام از تو و برای تو بنویسم.
حدود ۲۰ روز دیگه قراره به این دنیا بیایی و از دنیای تنگی که در آنی رهایی یابی.
عزیزکم
توی شکمم حسابی تکان میخوری و پرجنب و جوشی به طوری که وقتی یه کم تکون نمیخوری نگرانت میشم و استرس می گیرم.
ساره روزشماری میکنه تا تو رو ببینه، هر روز کلی قربون صدقه ات میره و شکم منو بوس میکنه.
میگه داداشی قربونت برم، عزیزم گل پسره آقاپسره قند عسله نفس آجی و ...😉
و تو هم به صداش عادت کردی و وقتی باهات حرف میزنه تکون میخوری و عکس العمل نشون میدی😊
امیدوارم همیشه همدیگه رو دوست داشته باشید و خواهر و برادر خوبی برای هم باشید.
گلم
تو هدیه و معجزه ی بزرگ خدایی. وقتی فکرش رو میکنم که تو چطوری توی شکمم بزرگ شدی و آمده ی کرود به این دنیا میشی انگار بیش از پیش به بزرگی خدا میرسم.
وقتی صدای قلبت رو میشنوم خداروشکر میکنم.
به نظرم مادرشدن بزرگترین موهبت دنیایی هست که نصیب خانمها میشه و هرچند با درد و خستگی و سنگینی و استرس همراه است اما همه ی این ها با دیدن نوزاد به دنیا آمده فراموش میشه و انگیزه ای دوچندان به مادر میده برای زودتر خوب شدن و سرپاشدن.
نفسم
این روزها بیش از پیش احساس گرما میکنم هرچند که چندین ماه است که گرما درون وجودم رو پر کرده.
در مورد تکانهات بگم که وقتی من گرسنه باشم تکانهای تو شدیدتره به طوری که دلم انگار از حال میره.
شنبه رفتم دکتر، اولش دکتر قلبت رو نتونست پیدا کنه اما وقتی توی دستگاه دید صدای قلبت رو شنید و گفت خیلی بدوضعیتی خوابیدی و به همین خاطره که پهلوهای من خیلی درد میگیره (به صورت عرضی خوابیدی و قلبت به طرف بالاست)
دکتر گفت که ۲۶، ۲۷ خردادماه تاریخ زایمانه و هفته ی آینده هم باید یه سونو برم واسه ی سنجش وزنت.
امیدوارم که خوب باشه و این چند روز دیگه هم به سلامت طی بشه و سالم به دنیا بیای پسرکم.
از همین حالا خیلی دوستت دارم و در انتظار شیرین دیدن و بوییدن و بوسیدنت😚
روز سه شنبه ۷ خردادماه ۹۸ ساعت ۱۴:۳۰
توی این پست میخوام از تو و برای تو بنویسم.
حدود ۲۰ روز دیگه قراره به این دنیا بیایی و از دنیای تنگی که در آنی رهایی یابی.
عزیزکم
توی شکمم حسابی تکان میخوری و پرجنب و جوشی به طوری که وقتی یه کم تکون نمیخوری نگرانت میشم و استرس می گیرم.
ساره روزشماری میکنه تا تو رو ببینه، هر روز کلی قربون صدقه ات میره و شکم منو بوس میکنه.
میگه داداشی قربونت برم، عزیزم گل پسره آقاپسره قند عسله نفس آجی و ...😉
و تو هم به صداش عادت کردی و وقتی باهات حرف میزنه تکون میخوری و عکس العمل نشون میدی😊
امیدوارم همیشه همدیگه رو دوست داشته باشید و خواهر و برادر خوبی برای هم باشید.
گلم
تو هدیه و معجزه ی بزرگ خدایی. وقتی فکرش رو میکنم که تو چطوری توی شکمم بزرگ شدی و آمده ی کرود به این دنیا میشی انگار بیش از پیش به بزرگی خدا میرسم.
وقتی صدای قلبت رو میشنوم خداروشکر میکنم.
به نظرم مادرشدن بزرگترین موهبت دنیایی هست که نصیب خانمها میشه و هرچند با درد و خستگی و سنگینی و استرس همراه است اما همه ی این ها با دیدن نوزاد به دنیا آمده فراموش میشه و انگیزه ای دوچندان به مادر میده برای زودتر خوب شدن و سرپاشدن.
نفسم
این روزها بیش از پیش احساس گرما میکنم هرچند که چندین ماه است که گرما درون وجودم رو پر کرده.
در مورد تکانهات بگم که وقتی من گرسنه باشم تکانهای تو شدیدتره به طوری که دلم انگار از حال میره.
شنبه رفتم دکتر، اولش دکتر قلبت رو نتونست پیدا کنه اما وقتی توی دستگاه دید صدای قلبت رو شنید و گفت خیلی بدوضعیتی خوابیدی و به همین خاطره که پهلوهای من خیلی درد میگیره (به صورت عرضی خوابیدی و قلبت به طرف بالاست)
دکتر گفت که ۲۶، ۲۷ خردادماه تاریخ زایمانه و هفته ی آینده هم باید یه سونو برم واسه ی سنجش وزنت.
امیدوارم که خوب باشه و این چند روز دیگه هم به سلامت طی بشه و سالم به دنیا بیای پسرکم.
از همین حالا خیلی دوستت دارم و در انتظار شیرین دیدن و بوییدن و بوسیدنت😚
روز سه شنبه ۷ خردادماه ۹۸ ساعت ۱۴:۳۰
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی