یک ماه گذشت😊
شنبه ۴ آبان ماه
از شروع مدارس یک ماه گذشت.
یک ماهِ پربار.
تمرین لوحه هایتان به پایان رسید و از امروز یعنی ۴ آبان ماه وارد نشانه ها می شید تا بتوانید خواندن و نوشتن رو یاد بگیرید.
چقدر زود یک ماه گذشت.
روزهای اول خیلی برات سخت بود دوری از من و داداشی.
با گریه از من جدا میشدی.
اما خداروشکر چند روزی که گذشت خودت رو با شرایط جدید وفق دادی و عاشق مدرسه و کلاس و معلمت شدی.
اولش فکر نمی کردم بتونی دوست جدید پیدا کنی.
همش دوست داشتی با زهرا توی یه کلاس بودی و گریه میکردی و می گفتی من تنهام، همه با من قهرن🤔
اما الان با همه دوستی مخصوصا با فاطمه.
اوایل نوشتن هم برات سخت بود و خسته می شدی. توی کلاس کُند بودی و نمی رسیدی تکلیف کلاست رو به موقع تموم کنی و می موند برای خونه، اما الان خیلی سرعتت بیشتر شده و به قول خانوم معلمتون اصلا قابل قیاس با اول کار نبستی و فوق العاده پیشرفت کردی.
توی نوشتن لوحه ها یه کم بهت سخت گرفتیم. مخصوصا عمه که حسابی تلاش کرد تا تو طرز درست نوشتن و خوش خط نوشتن حروف رو یاد بگیری تا بعدا توی جمله سازی مشکلی برای خط نداشته باشی. پوستون رو کندی تا بتونی درست بنویسی مخصوصا دیروز که نوشتنِ ح، ع وسط و ه دو چشم رو داشتی و واقعا برات سخت بود. اما وقتی یاد گرفتی اینقدر برات شیرین بود و تند می نوشتی و چه زیبا نوشتی که من و عمه واقعا کیف کردیم.
فوق العاده به نقاشی و رنگ آمیزی علاقه داری و کلی وقتت رو صرف رنگ آمیزی می کنی و از این کار خسته نمی شی. باید بگذارمت کلاس نقاشی.
کیفت برات سنگینه و همش میگی ببرین برام چرخ دارش کنید اما تجربه ثابت کرده چرخ دار بودن کیفت فایده ای نداره و تازه کیفت رو خراب میکنه.
عکس صفحات دفتر مشقت رو در یک پست جداگانه برات میگذارم.