شیر به جای دوغ🤣🤣🤣
عزیزم سلام✋
چهارشنبه شب هفته ی پیش جلسه ی حدیث کسا خونه ی خاله زهره اینا بود.😊
قرار گذاشتیم که هر خانواده شام خودش (استامبولی) رو آماده کنه و بعد خونه ی خاله بعد از حدیث کسا، همه با هم شام بخوریم.😋
بابایی زنگ زد و گفت که دیر میاد و ما به ناچار خودمون بدون بابایی رفتیم.😐
حدود ساعت ۱۱ شب بود که تازه حدیث کسا تموم شد و ما مهیای سفره انداختن و شام خوردن شدیم.😄
خاله زهره اینا که میزبان بودند یه مقدار دوغ خریده بودند که نوشیدنی مون هم جور باشه.☺
سر سفره نشستیم و دوغ ها هم مهیا😉
کم کم بین بچه ها زمزمه شد که اینا شیره نه دوغ🙄ما هم گفتیم بچه اند یه چیزی می گن🤔 اما حاج آقا رسول که امتحان کرد فهمیدیم که بله همون شیره نه دوغ😁
پارچ های دوغ از سر سفره برداشته شد که کسی نخورده آخه جوش هم نیاورده بودند دیگه😂
شوهر خاله زهره رو بگو، کارت میزدی خونش درنمی اومد😁 خاله می گفت وقتی خرید گفت ایندفعه انگار دوغ هاش یه جوریه تازه گرونتر هم حساب کرد!!! بهش گفتم دوغ می خواما انگار حالیش نبوده😉
به هر حال که خاطره ای شد برای خودش و کلی باعث خنده ی ما شد🤣
حالا بازم شکر خاله صدیق یه کم دوغ آورده بود و یه کوچولو به شما بچه ها رسید و حسرت به دل نشدید😁
دور همی خوبی بود (البته به خاطر موازین بهداشتی شام رو در حیاطشون سرو کردیم😊)
و دیگه حدودا ساعت ۱ بود که به خونه برگشتیم.😊
شما که حسابی کیف کرده بودی گلم.😘
انشاالله همیشه دلت شاد باشه و لبت خندان عزیز دلم😍😍😍