خواب نشسته ی ساره
جند روز پیش ظهر بابایی خواب بود و منم کنار تو دراز کشیده بودم و داشتم بهت نگاه می کردم و باهات بازی میکردم، تو هم نشسته بودی و داشتی با پتوت بازی می کردی به چند دقیقه ای چشمامو روی هم گذاشتم و با صدای بابایی بیدار شدم که اشاره می کرد به تو نگاه کنم.
آخی عزیزم همینطوری نشسته خوابت برده بود:
یه کم بعدش که بلندت کردم درست بخوابونمت بیدار شدی و واسمون می خندیدی و کلی بازی کردی
انشاءالله که همیشه شاد و سرحال باشی عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی