9 ماهگیت مبارک عزیزکم
عزیز دلم سلام
الان که دارم مینویسم شما تازه خوابیدی
و منم از فرصت استفاده کردم و اومدم تا واست بنویسم:
دیروز شما 9 ماهت تموم شد و وارد ده ماهگی شدی.
عزیزم 9 ماهگیت مبارک
یه ماه دیگه هم گذشت و شما یک ماه بزرگتر شدی.
دیگه الان میتونی راحت بنشینی، تند تند چهاردست و پا راه میری و تا یه لحظه ازت غافل میشم خودتو به آشپزخونه میرسونی و دست به همه چیز میزنی
در راه آب آشپزخونه رو برمیداری، پیچ ماشین لباسشویی رو باز میکنی و برمیداری، در فر رو بازمی کنی، خلاصه که هر پی دم دستت باشه برمیداری
به همه چی میخوای تکیه بدی و پاشی وایسی، به روروئکت تکیه میدی و پا میشی می ایستی و باهاش راه میری اما دیگه دوست نداری داخلش بگذاریمت!!! خیلی دوست داری راه بری، به مبلها تکیه میدی و راه میری واسه خودت.
دیگه اینکه وقتی پا میشی می ایستی بعدش خودت میتونی بنشینی
عاشق میوه هستی مخصوصاً زردآلو
علاوه بر مامان و بابا و ببه که میگفتی تازگیها یه چیزای دیگه هم میگی کلماتی مثل دده و ...، توی خونه کلی بلند بلند حرف میزنی یعنی میشه گفت بیشتر داد میزنی و آبا آبا میگی مخصوصا صبحها که از خواب بیدار میشی!!
همه چی رو از رو زمین برمیداری و توی دهنت میکنی. حتی یه چیز کوچولو رو هم که ما نمیبینیم پیدا میکنی و اگه حواسمون نباشه توی دهنت میکنی
خلاصه که حسابی شیطون شدی دختری گلم
انشاءالله که تنت سالم باشه و همیشه پر از شور و هیجان باشی عزیزم
خیلی خیلی دوستت دارم مامانی