سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

برای ساره ی گلم

کارای جدید ساره جونم

1393/6/20 13:08
نویسنده : مامانی
293 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلمبوس

 

الان که دارم مینویسم شما خوابیدی و من بلاخره تونستم بیام و واست بنویسم.خواب

می خوام از این روزای قشنگی که داریم سپری میکنیم برات بگممحبت

این روزها خیلی شیرین تر از قبل شدیبوس

 

وقتی آیفون رو میزنن یا وقتی صدای زنگ تلفن رو میشنوی مینشینی و اشاره میکنی و خیلی قشنگ میگی کیه؟!!سوال

 

کار جالب دیگه ات اینه که یاد گرفتی یه چیزی رو که میدونی بهت میگیم برندار، برمیداری و فرار میکنی و میخندی و منتظری که دنبالت بریم و بگیریمتخندونک

 

وقتی مُهر رو جلوت میگذاریم و میگیم ساره بگو الله اکبر خم میشی و سرتو میگذاری روی مهر. الهی قربونت برم من، انشاءالله یه بنده ی خوبی واسه خدای مهربونمون باشیمحبت

 

یه کار دیگه هم بدون اینکه ما یادت بدیم انجام میدی اونم اینکه یه دعا که دستت باشه و بهت بگیم ساره بوسش کن قشنگ جلوی دهنت میبری و لبتو میچسبونی بهش الهی فدات بشم که اینقدر باهوشیبوس

 

دیگه اینکه عاشق اینی که ببریمت توی اتاقت و با اسباب بازیهات بازی کنی آویز بالای تختتو خیلی دوست داری و از صداش خوشت میاد واسه همین آویزو آوردم و به صندلی بستم و تو باهاش بازی میکنی و ذوق میکنیآرام

 

چند وقت پیش نشسته بودم و داشتم خودمو واسه مسابقه ی 1448 آماده میکردم و کتابشو میخوندم. توی کتاب دنبال سوره ی طلاق میگشتم تو هم کنارم نزدیک مبل ایستاده بودی و بازی میکردی همینطور آروم به حال خودم میگفتم طلاق، طلاق، طلاق! نگات کردم دیدم با هر بار طلاق گفتن من دستتو بالا میبری و پایین میاری الهی قربونت برم فکر میکردی دارم باهات کلاغ پر بازی میکنم خندهخندهخنده

منم کتابو کنار گذاشتم و نشستم باهات کلاغ پر بازی کردممحبت

 

یه کار دیگه ای که مورد علاقته اینه که محتویات کیف منو بریزی بیرون و یکی یکی ببینی و دورت پخش کنیخندونک

 

دیگه اینکه وقتی داری یه چیزی میخوری بهت بگیم ساره بده به من قشنگ میگیری جلوی مامحبت البته بماند که اگه ازت بگیریم سریع ازمون پس میگیریخندونک

 

امروز تلویزیون خاموش بود کنترل تلویزیون رو دادی به من و به تلویزیون نگاه کردی و با زبون خودت اشاره میکردی که روشنش کنم و منم کلی ذوقتو کردمچشمک

 

یه چیز دیگه دو سه روز پیش پایین پیش مادرینا بودی و عمه همینطور میگفت ساره: بع و تو کلی ذوق میکردی یه بارم خودت گفتی بع اما هر چی دیگه بهت گفتیم بگو، نگفتی غمگین

 

راستی در مورد قدم برداشتنتم بگم که دوست داری راه بری اما انگار میترسی همینطور یه دستی کنار همه چیز می ایستی اما وقتی میخوای جلو بری انگار میترسی و میشینی چشمک

 

وقتی کنار من باشی و ایستاده باشی و بابایی جلوت باشه و بهت بگه ساره بیا چند قدم بدون کمک ما میری تا برسی به بابایی و چند بار این کارو تکرار میکنی و ذوق میکنی انشاءالله بتونی هر چه زودتر قدم برداری و راه بری و دنیا رو زیر پات گذاری عزیز دلمبوس

 

راستی یه چیز دیگه: عاشق پیام بازرگانی هستی و هر جا باشی سریع خودتو میرسونی جلوی تلویزیون و تا آخر پیامها سر جات میخکوب میشینی و نگاه میکنی بعد که تموم میشه پامیشی و میریتعجب

 

انشاءالله توی پست بعدی عکساتو میگذارم فعلا باید برم به غذات که واست گذاشتم بپزه سر بزنم و نمازمو بخونم  تازه شما هم همین حالا بیدار شدی و اومدی کنار من و دیگه نمیگذاری بنویسمخندونک

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان دلنیا
20 شهریور 93 14:01
الهی فدای این دخمل باهوش بشم. هزار ماشالله پیشرفتش عالیه. بزن دست قشنگه رو به افتخار ساره نازم. ایشالله بزودی راه میری دخمل ناناز. بوووووووووووووووووووس
مامانی
پاسخ
خدانکنه عزیزم انشاءالله
هستی مامی
20 شهریور 93 16:37
الهییییییییییییییییی من فدای این ساره خانم با مزه بشم از طرف ببوسش و باهاش کلاغ پر بازی کن
مامانی
پاسخ
خدانکنه عزیزم چشم حتما
مامان علی کوچولو
25 شهریور 93 9:36
این قضیه کلاغپره خیلی با مزه بود خدا حفظش کنه
مامانی
پاسخ