همایش شیرخوارگان حسینی
سلام عزیزم
بلاخره امشب بعد از دو هفته تونستم بیام و برات بنویسم
کلی برات حرف دارم
اول از جمعه ی دو هفته پیش یعنی 9 آبان برات میگم که سراسر کشور همایش شیرخوارگان حسینی برگزار میشد.
(همایش شیرخوارگان حسینی یکی از مناسک مذهبی بزرگداشت عاشورا است که به یاد کودکان کشته شده در روز عاشورا از سوی مسلمانان در ایران و کشورهای دیگری همچون هند، پاکستان، بحرین، عراق، عربستان، ترکیه ، افغانستان و... همه ساله در نخستین جمعه ماه محرم برگزار میگردد.)
ما هم صبح آماده شدیم و لباس مشکیتو تنت کردم و رفتیم مسجد ائمه(ع) که این مراسم برگزار میشد که البته ما یه کم زود رسیده بودیم اونجا و یه کم معطل شدیم
شما هم اونقدر اونجا خوشحال بودی و واسه خودت گشت میزدی و من همینطور باید مراقبت میبودم تا اتفاقی برات نیفته
لباس علی اصغر هم بهمون دادن تا تن شما کوچولوها بکنیم
زنعمو زهره با زینب و همچنین خاله مریمم با نجمه سادات و امیرمهدی هم اومده بودن و یه کم بعدش خاله اشرف هم اومد.
مراسم خوبی بود البته بماند که اصلا نمیگذاشتی لباسا رو تنت کنیم و همینطور پیشانی بندت رو که قبل از محرم برات خریده بودم برمیداشتی و نمیخواستی سرت باشه و فقط وقتی خوابیدی سرت بود. و البته اینقدر این طرف و اونطرف میرفتی که اصلا نفهمیدم روضه چی خوندن
بعدازظهر هم توی ابوالعباس و جاهای دیگه همایش بود که شما اینقدر خسته شده بودی که خوابیده بودی و نرفتیم
اینم عکسای شما:
شما در حال بازی با استکان خالی چایی:
اینم وقتی که خوابیدی و تونستم با سربندت ازت عکس بگیرم:
اینم امیرمهدی:
و زینب: