روز مادر مبارک!
سلام عزیز دلم
دیروز روز تولد حضرت زهرا و روز زن و روز مادر بود امسال دومین سالی بود که طعم شیرین مادربودن رو میچشیدم و با تمام وجود حس میکردم
انشاءالله خدا به برکت وجود نازنین مادرمون حضرت زهرا(س) به همه ی اونایی که در آرزوی مادرشدن هستند طعم مادرشدن رو بچشونه و عیدیشون رو بده الهی آمین
شب میلاد حضرت فاطمه(س) یعنی پریشب بابایی در حالی که یه کیک خریده بود به خونه اومد کیکی که روش نوشته بود همسرم دوستت دارم
خیلی خوشحالم کرد دستش درد نکنه
بعدشم با بابایی و شما رفتیم پایین و یه مقداری از کیک رو هم بردیم و به مادر و عمه فاطمه که اونجا بودند روزشون رو تبریک گفتیم
دیروز مادرینا رفتند صحرای باباحجی و آش پختند که ما به خاطر اینکه بابایی کاراش عقب افتاده بود و باید به کاراش میرسید نرفتیم و توی خونه بودیم و شما هم حسابی حوصله ات سر رفته بود
نزدیک اذان مغرب بود که آماده شدیم و یه بسته شیرینی خریدیم و رفتیم خونه ی آقاجونینا واسه تبریک عید و شما کلی ذوق کردی و اونجا بازی کردی
خاله اشرف یه سبزی خردکن برای خانومجون خریده بود که ما هم یه مقداری از پولش رو دادیم
خلاصه که امسال هم روز زن و روز مادر گذشت
امیدوارم بتونم مامان خوبی برات باشم و بتونم تا اونجایی که از دستم برمیاد برای تربیت صحیحت تلاش کنم
عزیز دلم
هر روز کارای جدیدتری یاد میگیری
چند وقتیه بهت که میگیم ساره مامانی رو دوست داری؟ سرت رو تکون میدی و میگی اوم میگم بگو بله میگی بَئه میگم چندتا؟ دستات رو جلوت میگیری و میگی دَتا و من کلی ذوقتو میکنم و توی آغوشم سخت فشارت میدم بقیه رو هم که ازت میپرسم همینطور جواب میدی الهی قربونت برم
امام چهارم و پنجمت رو هم یاد گرفتی و میگی دَدّا یعتی سجاد و بادِر یعنی باقر و قشنگ با دستات نشون میدی و میشماری
بعضی وقتا از پشت سر میای بغلم میکنی و میگی عدیدم و من انگار تمام دنیا رو با این حرکتت بهم میدن
این روزها توی کار کردن با گوشی حسابی ماهر شدی هر چند دیگه خیلی کم گوشی رو بهت میدم و قایمش میکنم که نبینی اما اگه ببینی یا زنگ بخوره اینقدر گریه میکنی که مجبور میشم بهت بدم
یاد گرفتی قشنگ فیلم های گوشی رو میاری و هر کدوم رو خواستی انتخاب میکنی و بعدشم میبری و وقتی میگم بده تا بریم دَدَ قشنگ برنامه ها رو میبندی و قفلش میکنی و میدی دست من
تلویزیون هم که یه کنترل برای خودش داره و یکی واسه دستگاه دیجیتال قبلا وقتی میبردی روی حالت تلویزیون و تصویر خراب میشد نمیتونستی درستش کنی اما حالا قشنگ از توی منوی کنترل میری و قسمت AV رو انتخاب میکنی و بعدشم دکمه ی EXIT رو میزنی تا صفحه به حالت اولش برگرده الهی قربونت برم که اینقدر باهوشی
دیگه بگم از شیطنتات که یاد گرفتی در خونه رو میری باز میکنی دست میندازی توی زنجیر در و در رو باز میکنی و میدوی میری توی کوچه و تا میره من بهت برسم تا سر کوچه رفتی اگه حواسم بهت نباشه و مجبوریم پشت در رو بندازیم تا در رو نتونی باز کنی
عاشق اینی که بری توی حیاط یا روی پشت بام و توی هوای آزاد بازی کنی
توی کالسکه ات که میگذارمت دیگه نمیخوای بشینی و یه کم که میشینی پا میشی و میخوای بیای بیرون
وقتی بیرون میریم میخوای خودت راه بری و دیگه نمیخوای بغلت کنم وقتی هم که راه میری خیلی تندتند میدوی و به هر ماشینی که میرسی میخوای درش رو باز کنی یا به چراغاش دست بگذاری و به هر در خونه ای که میرسی میخوای در بزنی و خلاصه کلی باید دنبالت توی کوچه بدوم تا تو راه بری و خوش باشی
فعلا هم از خواب بیدار شدی و دیگه باید بیام سراغت چون همینطور میخوای بیای و سیستم رو خاموش کنی و من نمیگذارم و گریه میکنی
خیلی دوستت دارم عزیزم