مسابقه نقاشی
عزیز دلم سلام دیروز بعدازظهر با هم رفتیم امامزاده و پارک امامزاده (به قول خودت ) خیلی بهت خوش گذشت و دوست داشتی توی پارک زینب رو دیدی و کلی با هم بازی کردین بعد از بازی با تاب و سرسره، رفتیم امامزاده یه سر زدیم و دوباره برگشتیم توی پارک کنار اسباب بازی توی چمنها یه مسابقه نقاشی برای بچه ها گذاشته بودند که شما و زینب هم شرکت کردین و نقاشی کشیدین دیگه داشت اذان مغرب رو میگفت که گفتی مامان با هم بریم مسجد؟ پیشنهادت رو قبول کردم و به اتفاق هم (من و شما و زینب، و عمو و زنعمو که عقب تر از ما بودند) از توی پارک دویدیم و رفتیم مسجد اونجا هم کلی بازی کردی و آخر سر هم به زور آوردمت خونه شب...
نویسنده :
مامانی
12:14