محرم ۹۷
عزیزکم سلام
تاسوعا و عاشورای حسینی هم گذشت و دهه ی اول محرم سپری شد.
توی این دهه غیر از یکی دو شب، بقیه ی شبها رو می رفتیم خیابان بیسیم روضه (مجتمع شهید مفتح).
دست بابایی درد نکنه که هر شب همراهیمون میکرد و ما رو به مراسم روضه می برد. با خاله مریم می رفتیم و خاله راضی.
هم روضه اش خوب بود و هم مکانشون و مهمتر از همه این بود که صدای حرف زدن به گوش نمی رسید و همه به سخنرانی گوش می دادن.
شما هم با نجمه سادات و امیرمهدی می رفتید مهدکودکی که برای بچه ها آماده کرده بودن.
خیلی دوست داشتی البته این شبهای آخر دیگه حوصله ات سر میرفت توی مهد و خیلی راغب نبودی که بری و فقط به عشق پله برقی!! که سر راه مهد بود می رفتی و با نجمه سادات چندین بار از پله برقی بالا و پایین می رفتی و کیف می کردی (چه عالمی داری بچگی و با چه چیزهای ساده ای شاد می شید و می خندید)
مفهوم روضه و دسته رو میدونی و تا حدی درک کردی که دشمنان، امام حسین رو شهید کردن و میگی امام حسین توی آسموناست پیش خدا.
به خود ببال كه عاشق و شیفته حسینی و عشق به حسین خیمه همیشه افراشته در جان توست؛ خیمه ای به وسعت همه هستی، خیمهای به بلندای همه آسمانها و كهكشانها، با خوانی گسترده از عطش كه تشنگی بشریت را پایان خواهد داد. هرگز مباد بی این عشق زندگی كنیم و بی این محبت بمیریم.