و اما ساره در این روزها
و اما ساره در این روزها سلام عزیز دلم
ببخشید که اینقدر دیر به وبلاگت سر میزنم
تقریبا یک ماه و نیمه که نیومدم و وبلاگت رو به روز کنم
یه کم تنبلی کردم اما خوب توی این چند وقته اتفاقات زیادی هم افتاد
اول اینکه یک هفته قبل از تولدت زنعمو و زندایی بابایی به فاصله ی 3 روز فوت کردند و ما عزادار شدیم. خدا رحمتشون کنه.
خیلی سخت بود اینکه همینطور از این مراسم باید به اون مراسم میرفتیم. شما هم که بیشتر خونه ی آقاجونینا بودی و توی مراسم نمی بردمت.
امسال نشد برات یه جشن خوب بگیریم. فقط بابایی یه کیک برات خرید و رفتیم پایین با مادرینا یه جشن کوچولو برات گرفتیم. عمه و مادر هم یه جفت کفش خوشگل برات خریده بودند که دستشون درد نکنه.
یک سال دیگه گذشت و تو الان دو ساله ای
برای نوبت سلامت دو سالگی ات که بردمت گفتند وزنت کمه و سه ماه دیگه باید دوباره ببرمت.
نمیدونم چیکار کنم که وزنت زیاد بشه. خیلی غذا نمیخوری فقط بیشتر به میوه علاقه داری. ماشاءالله تحرکت هم خیلی زیاده و اصلا آروم و قرار نداری.
توی خونه یا میدوی سر یخچال یا سر کرم ها و وسایل من یا لاک میخوای یا میدوی از پله ها میری پایین یا اینکه میشینی و میگی پویا تا شبکه ی پویا رو برات بگذارم یا با لوگوهات بازی میکنی و خلاصه روزت رو اینطوری سپری میکنی.
صبح ها وقتی رختخوابت رو جمع میکنم روی پتو میشینی تا ببرمت و به قول خودت سرسره بازی میکنی.
بعضی وقتا میای کنارم و دستمو میگیری و میگی مامانی برقصیم و کلی با هم بازی میکنیم.
یه هفته ای هست که مریض شده بودی و اسهال و استفراغ داشتی و دکتر گفت که ویروسه و برای اولین بار آمپول زدی. اولش نمیدونستی چیه و قشنگ روی تخت خوابیدی اما تا آمپول رو زدی جیغت رفت هوا و کلی گریه کردی. الهی بمیرم برات عزیزم اما خوب بعدش بهتر شدی و الان خداروشکر دو روزه خوب شدی.
فقط اشتهات خیلی کم شده که باید ببرمت دکتر.
این روزها هر روز داری شیرین تر از قبل میشی کارات خیلی قشنگ شده
مثلا قرآن منو که برمیداری میبوسیش و روی پیشونیت میگذاری و بعد بهم میدی.
اسم همه ی امامان رو بلدی و تا ازت میپرسیم جواب میدی حتی اگه جابجا هم ازت بپرسیم میتونی جواب بدی. مثلا میگیم امام هشتم سریع میگی اِضا
دامنه ی کلماتت خیلی بالا رفته و هر روز بیشتر از قبل میشه
چند روزیه که داری جملات دو کلمه ای و چند کلمه ای رو میگی.
مثلا میگی غذا بخوریم یا شوشن کن، بازی بکنیم، آموش شد، ترش بود و ...
یه سری از کلماتیه که یادمه و برات مینویسم ایناست:
آبمیوه: اَم بِ بِ هندوانه: هندومبه خانومجون: آن دون دون
جوراب: دوباب ناخنگیر: نانگویی کتاب: کِباب پشت بام: پِشتِ بوم
سلام: لَلام قصه: گِصه اتاق: اُقاق ساره: راره
کفش: کپشی خاموش: آموش سجاد: سداد
خربزه: اَدوده لواشک: شَشک عروسک: عسوسک مهسا: مسا
شکلات: اُکو اشرف: اَشَف پرتقال: پُقاق اسباب بازی: اَب بادی
میخ: میس هاجر: آدر سنگین: ننگین گنجشک: گُنگه
شلوار: اَبال کدو: گگو گوزن: گَبَز گاوه: گابه
روشن: شُوشن تخمه: گَمبه جواد: دواد حسین: سُسین
باقر: باگر صادق: ادق کِرِم: کِمِ لاک: آک کیک: کِک
روسری: سوسیی تولد: تبلد
امیرمهدی: اَم مهدی نجمه: نَجه محمدجواد: مُمَ دواد
عروسی: عسوسی شامپو: نامبو کربلا: کَبلا
تفنگ: کُمنگ زنگ: ننگ
خوب فعلا همین ها رو یادمه بعد هر چی یادم اومد بهش اضافه میکنم.
و اما دیگه اینکه پیام بازرگانی رو خیلی دوست داری مخصوصا لوسی رو که میگی سوسی
مرسی مامان رو تازه میگذاره تو هم میگی مرسی مامان
بعضی وقتا محکم بغلم میکنی و میگی مامانی دوستت دا و من از ته دل خدا رو شکر میکنم که تو رو دارم.
راستی نی نی خاله اشرف هم سه شنبه ی هفته ی پیش یعنی 7 مهرماه به دنیا اومد انشاءالله که قدمش مبارک باشه اسمش رو هم گذاشتند محمدرسول
هر چی بهت میگفتم میخوایم بریم نی نی خاله اشرف رو ببینیم میخندیدی و میگفتی نه یعنی خاله نی نی نداره!!!! باورت نمیشد تا اینکه دیدیش و باورت شد.
یه خبر دیگه هم اینکه آقاجون و خانوم جون و خاله مریم و شوهرش و امیرمهدی فردا صبح عازم کربلا هستند خوش به حالشون قسمت ما که نشد بریم.
وقتی ازت میپرسم ساره آقاجون کجا میخواد بره میگی کَبلا
الهی قربونت برم دعا کن قسمت ما هم بشه هر چه زودتر بریم.
عکس هم ازت گرفتم اما خوب هنوز نشده روی کامپیوتر بریزم فعلا چند تایی برات میگذارم بقیه اش رو هم انشاءالله در پست های بعدی برات میگذارم.
راستی عید غدیرت هم مبارک عزیزم.
امسال برای عید غدیر یه سری عروسک درست کردم و به بچه ها دادم که عکسش رو بعدا برات میگذارم.
و دیگه اینکه حادثه منا و ورود حاجیانی که به دیدار حق شتافتند رو به سرزمینمون تسلیت میگم عزیزم.
خیلی حادثه ی تلخی بود انشاءالله خدا به بازماندگانشون صبر عنایت بفرماید. الهی آمین.
و اما دو سه تا از عکسای شما که فعلا دارم:
2 ساله شدنت مبارک باشه ساره گلی ان شاا.. که 120 ساله بشی و همیشه خوش و تندرست باشی
ای جوووووونم ماشاا.. به دخترک شیرین و شیرین زبون
بلا به دور باشه ازت ان شاا.. که همیشه تنت سالم باشه عزیزم
زمینی شدن نی نی رو هم تبریک میگم ان شاا.. که قدمش خیر باشه
