27 ماهگیت مبارک گلمممممممممممم
عزیز دلم سلام
سال و ماهگیت مبارک گلم
روز به روز بزرگتر و شیرین تر از قبل میشی و با شیرین زبونیهات دلمون رو میبری
اول از همه بگم که موهات بزرگ شده بود و چون شما نمیگذاشتی ببندم و گیر به سرت بزنم مجبور شدیم چهارشنبه گذشته بریم کوتاهش کنیم انشاءالله تا عید دوباره موهات بلند میشه و قشنگتر از قبل میشی
البته مامانی هم موهاش رو کوتاه کرده غصه نخوری ها
دیشب رفتیم خونه ی دایی سیدعلی که هم حدیث کساء بود و هم تولد فاطمه سادات (البته 23 ام تولدش بود که با دو سه روز تاخیر براش تولد گرفتن) خیلی خوش گذشت فقط حیف که بابایی نتونست بیاد.
حالا بریم سراغ شیرین کاریهای شما:
مواظب باش رو میگی مُباببه باش بعضی وقتا هم توی ب میمونی و نمیتونی تمومش کنی و میگی مُبابببب...
یک ماهی میشه که سوره ی توحید (قل هوالله) رو حفظی و قشنگ میخونی دفعه اول که خوندی باورم نمیشد آخه هیچوقت کامل نخونده بودی و فقط من برات میخوندم و تو آخر آیه رو میگفتی و فکر نمیکردم بلد باشی الهی قربونت برم عزیز دلم.
توی ده شلمرود رو هم بلدی و تا برات میخونیم آخراش رو میگی وقتی میرسی به حسنی میای ... اینطوری میگی حسنی میای حمام؟ نه نه بعدش میگی سرتو با چی میشوری شامپو گلرنگ و ما کلی ذوقتو میکنیم و میخندیم.
میری دستاتو بالای بخاری میگیری و میگی خشک بشه گرم بشه میگم از کی یاد گرفتی میگی مِثِ عمه
من عادت دارم بیشتر اوقات جلوی بخاری می ایستم اولا میگفتی بِبَر قاقه (بیا اینور داغه) اما الان قشنگ میگی برو داغه
همیشه برات شعر میخونم و میگم دوستت دارم ساره کوچولو تو هم یاد گرفتی و تا بهت میگیم ساره شعر بخون میگی دوستت دارم ساره اوچولو
دیگه اینکنه عاشق بازی کردنی این روزها بازی قایم باشک خیلی با هم بازی میکنیم میری سرتو میذاری روی مبل و میشماری 10، 20، 30، 40، 50، 60، 7، 9، 10 بعدش مگی اومدم و میای دنبال من میگردیم و پیدام میکنی.
عموزنجیرباف هم بازی میکنیم و خیلی دوست داری وقتی میگی چی چی آورده میگم نخود و کشمش نمیگذاری تموم میشی و میپری و میگی بع بع بع بع
تا یه چیزی رو میبینی و دوستش داری و به نظرت قشنگه میگی چه خوشمله.
وقتی میخوای بگی یه کاری یا یه چیزی اشتباهه میگی اشتابیه.
دیگه فعلا همینا رو یادمه انشاءالله اگه بازم یادم اومد میام و برات مینویسم.
دوستت دارم عزیزم.
حالا بریم سراغ عکسات:
قبل از کوتاه شدن موهات
ساره در حال بیرون ریختن عکسهای کیف مامانی:
ساره و زینب خونه عمو
ساره با کلاه و شال شمیم
ساره بعد از کوتاه شدن موهاش
دخترم عاشق پفیلاست و وقتی من بیرون میرم میگه مامانی پفیلا بخر
زینب، ساره و حدیث خونه ی عمو احمد