صحرا و باغ کوچک عمه فاطمه
سلام عزیزم
جمعه ی این هفته برای اولین بار رفتیم صحرای عمه فاطمه اینا
(وقتی بهت گفتم میخوایم بریم با تعجب گفتی مگه عمه فاطمه اینا هم صحرا دارن؟!!)
کوچیک بود اما جمع و جور و خوب بود و باصفا
صحراشون نزدیک ریل قطار بود و تا شب پنج شش تا قطار رو دیدیم که از اونجا رد شد.
عصر هم عمه اینا آش پختند و دور هم خوردیم.
شب هم جلسه ی صندوق داشتیم.
روز خوبی بود موقع برگشت هم شما از خستگی توی ماشین خوابت برد.
عزیزم انشاالله همیشه بهت خوش بگذره و شاد باشی.
ساره کنار ریل قطارساره و زینبساره، زینب، عرفان، فاطمه و حدیثساره و باباییفاطمه، ساره و حدیثحدیث، زینب و ساره و بابایی در حال تماشای استخر ماهی عمه اینا
یه گرمک پیدا کردین و چیدیناز بس هوا گرمه و آب هم نیست اصلا گرمک ها بار نیومدن و چند تا بیشتر نبود
دوستت دارم گلممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی