بابایی عزیزم تولدت مبارک😍 (پست های جامانده از آبان ماه)
جمعه ۱۰ آبان ماه
عزیزم سلام
دیشب برای بابایی و عمه زهرا یه تولد گرفتیم و سورپرایزش کردیم.😉
اول آبان ماه تولد بابایی بود که چون توی ماه صفر بود و دوست داشتم یه تولد قشنگ و شاد به مناسبت چهل سالگی براش بگیریم جشن تولدش رو دیرتر گرفتیم.
روز تولد بابایی اصلا بهش تبریک نگفتیم و اونم فکر کرد که یادمون رفته!!!☹
ولی ما که یادمون بود😁
توی این یک هفته در تدارک جشن بودیم.
میخواستم تم سبیل رو اجرا کنم اما بنا به دلایلی نشد و تم قلب رو که مدتی پیش با ساجده درست کردیم برای تولد شوهرش، آماده کردیم.😊
هدیه هم عکس بابایی رو دادیم تا روی شاسی ۵۰در۷۰ بزنند.
عمه فاطمه اینا رو هم دعوت کردیم.
دو تا سورپرایز بود. به عمه گفتیم که برای بابایی میخوایم جشن بگیریم و به بابایی گفتیم برای عمه جشن می گیریم.
دیروز صبح رفتیم خونه ی خاله راضی و دو تا کیک پختیم یکی واسه عمه و یکی واسه بابایی. دو تا ژله بستنی هم آماده کردیم یکی توی سینی و یکی توی جام.
ظهر اومدیم خونه و ساعت ۲ تا ۳ونیم مشغول تزیین اتاق مامانجونینا بودیم (آخه چون میخواستیم بابایی واقعا سورپرایزش بشه و نبینه پایین رو تزیین کردیم).
ساعت ۴ رفتیم کلاس و بعد از اذان مغرب رفتیم قاب عکس بابایی رو تحویل گرفتیم و رفتیم خونه ی خاله تا کیک ها و ژله ها رو تحویل بگیریم.
یه کتاب هم برای عمه زهرا گرفتیم و توی خونه کادو کردیم.
با عمه فاطمه اینا با هم رسیدیم در خونه ی مامانجونینا.
یه کم دیگه تزئینات رو مرتب کردیم و لباس پوشیدم و آماده ی اومدن بابایی شدیم.
بابایی اومد بالا و به بهانه ی تولد عمه زهرا، کشیدیمش پایین😁
تا بابایی اومد براش تولدت مبارک رو خوندیم.
عمه فاطمه و بچه هاش بودند. سیدرسول هم از شمال اومده بود، علیرضا هم اونجا بود.
خلاصه که بابایی حسابی سورپرایزش شد.
مهمون ها هم زحمت کشیده بودن و برای بابایی کادو گذاشتن. پول ... یه اتود و خودکار ست با جعبه خوشگل.
دستشون درد نکنه.
یه جشن تولد قشنگ شد و یک شب باحال و دوست داشتنی.
همسر عزیزم تولدت مبارک.😘
راستی این نقاشی خوشگل رو هم ساره جون به بابایی هدیه داد😉
(بابا مامان ساره و داداشی)😁