گالری عکسهای ساره
ساره خانوم با لپاسهای جدیدش
یادم رفته این خبر رو توی سایت قرار بدم حدود یک ماه و نیمه که مهدی پسر خاله زهرا عقد کرده اینم خونه ی عروس بود که رفته بودیم عقد:
عاشق عکسی و بعضی وقتا همینطور که نشستی میگی مامان عکسمو بگیر مثل این عکس:
اینم اندر شیطنتهای ساره خانوم:
کنار ماشین لباسشویی ایستاده بودی منتظر تا غذات رو برات بکشم و بهت بدم:
حدو دو هفته هست که آقاجونینا خونه شون رو رنگ کردن اینجا هم ما رفته بودیم کمک برای تمیزکردن خونه شون که شما هم بی نصیب نبودی!!!
هنوز هم عاشق پتوتی با اینکه یه کم برات کوچولو شده اما از خودت جداش نمیکنی
من یه نماز خونده بودم و جانماز پهن بود و رفته بودم سر غذا اومدی و دست و صورتت رو شستم و بعدش به قول خودت وضو گرفتی و وقتی اومدم توی سالن دیدم ایستادی و نماز میخونی الهی قربونت برم عزیز دلم
عروسکت رو بغل کرده بودی و میگفتی مامانی سادات عکسمو بگیر
ساره و امیرمهدی