پیشرفتهای دخملی گلم
سلام عزیز دلم
هر روز که میگذره شیرین تر و شیطونتر از قبل میشی و کلی خوردنی میشی
وقتی که بیرون باشم تا از در میام تو میدوی میای بغلم و بلند بلند برام میخندی و ذوق میکنی اونقدر که دلم میخواد بخورمت عزیزم
خیلی کارای جدیدی یاد گرفتی:
شعر حسنی نگو بلا بگو رو برات میخونم و وقتی میرسم به: «حسنی میای بریم حموم؟» بلند میگی «نه، نه» «سرتو میخوای اصلاح کنی؟» میگی: «نه، نه» الهی قربونت برم من
وقتی عروسکاتو پخش اتاق میکنی و باهاش بازی میکنی بهت میگم ساره عروسکاتو جمع کن بریز توی سبد، یکی یکی همشو جمع میکنی و توی سبدت میریزی
یکی از کارای مورد علاقه ات اینه که کیفمو میگذاری جلوت و زیپاشو باز میکنی و همه ی چیزاشو میریزی بیرون و کلی وقت مشغول این کاری!
کیف پولمو برمیداری و عکس بابایی رو میبینی و ذوق میکنی و وقتی بهت میگم ساره خانوم جون کو دست میذاری روی عکس خانم جون و میگی اینه.
تازگی ها عاشق اینی که بری خودتو توی آینه ببینی تا گیراتو یا تلتو میزنم به سرت یا کلاهتو سرت میگذارم میدوی توی اتاق و جلو آینه می ایستی و کلی واسه خودت ذوق میکنی، جلوی آینه با خودت بای بای میکنی، میگی بیا بیا و بوس میفرستی واسه خودت و ...
قبلا فقط بلد بودی قفل گوشیمو باز کنی اما چند وقتیه دیگه یاد گرفتی دکمه ی روشن و خاموشی گوشیمو هم بزنی و روشنش کنی و من مجبور شدم برای قفل گوشی از الگو استفاده کنم که خیلی نری سرش!
تا یه طوری میشی یا میخوری به زمین یا دستت به جایی میخوری میگم ساره اوخ شدی بیا ببینم میای بغلمو و دستتو میاری جلو تا بوست کنم و بعد پامیشی میری
بوس کردنو یاد گرفتی و تا میگیم بوسمون کنی لبتو میچسبونی به لپمونو و بوس میکنی البته بیشتر شبیه فوته تا بوس
صبحها صندوق صدقات رو میارم پیشت و پول میدم بهت خودت قشنگ میندازی توی صندوق و بعد صندوق رو برمیداری و میبری میگذاری سرجاش کنار آینه
کتاب قصه هاتو میاری جلوتو ورق میزنی و نگاهش میکنی
از اعضای صورت بینی و موها رو یاد گرفتی و تا بهت میگیم ساره موهات کو یا موهای من کو دست میگذاری به موها، ساره بینی ات کو یا بینی منو بگیر دست میگذاری به بینی و کلی ذوق میکنی یا بهت بگم ساره بینی تو بگیرم صورتتو میاری جلو تا بینی تو بگیرم و صدا از خودت دربیاری کلا یکی از سرگرمیهای مورد علاقه ی تو اینه که بینی منو بگیری و من از خودم صدا دربیارم و تو بخندی
شونه تو دست میگیری و به موهات میکشی و موهاتو میخوای شونه کنی عزیز دلم
متناسب با هر آهنگی که از تلویزیون پخش میشه اگه شاد باشه سرتو به این طرف و اونطرف تکون میدی یا بلند میشی و اینطرف و اونطرف میری و اگه عزاداری یا چیز غمگینی باشه شروع میکنی به سینه زدن
وقتی بهت میگیم:
ساره، یا الله بگو دستاتو جلوی صورتت بالا میبری
ساره، اتل متل کن پاهاتو دراز میکنی و دستتو روی پاهات میزنی
ساره، بگو وای وای، انگشتای دستتو روی مچ اون دستت میزنی
ساره، صلوات بفرست، به صورت کِش دار میگی اَ
ساره، موشی چی کن، چشماتو میبندی و فشار میدی و بینی تو کوچولو میکنی
دامنه ی کلماتتم وسیع تر شده:
مَدَم: یعنی اومدم، بَتّه: یعنی بَسّه، بِدیر: یعنی بِگیر، بِدِه که همون بده ی خودمونه، دستتو جلوی بینیت میگیری و میگی هیس، میگم ساره کجا میخوای بری: میگی دَدَ، وقتی جیش میکنی میگی جیش، کیه رو کامل میگی، میگم بَبَعی میگه، میگی بَ بَ، وقتی غذا میخوای میگی: بَه
خوب دیگه بیشتر از این فعلا یادم نمیاد تا بعد...
راستی اینم چند تا عکس از شیطنتای شما:
اینقدر دوست داری توی در سبدت بشینی
ساره در حال لیمو خوردن (اشک از چشمات میاد اما حاضر نیستی لیمو رو کنار بذاری)
ساره در حال کتاب قصه خوندن
از خود مبلا که بالا میری هیچ تازه از روی دسته ی مبلم میری بالا و میری روی اُپِن آشپزخونه
همینطور میری در ماشین لباسشوییتو باز میکتی به پیچاش ور میری و کلاً وارسیش میکنی
آماده شده بودی واسه اینکه چیزای کیف منو بریزی بیرون
اینم عکست در حال انار خوردن