سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

برای ساره ی گلم

جشن میلاد امام حسن مجتبی(ع) در مهد

دخترکم امروز توی مهد یه جشن کوچولو برای ولادت امام حسن مجتبی(ع) داشتیم. برنامه اول، معرفی امام حسن(ع) به زبان کودکانه برای شما بود و مولودی خوانی کودکانه برنامه دوم، مسابقه ی اعصاب سنج بود🤣 همتون خیلی دوست داشتین هربار که میخورد به سیم ها لامپ روشن میشد😁 همتون بعد از یک با انجام دادن باز هم توی صف می ایستادین تا دوباره انجام بدین😄 برنامه سوم، خوردن تغذیه که امروز سیب زمینی سرخ کرده داشتین😊 برنامه چهارم، مسابقه ی فوت کن، جلو ببر (باید بادکنک رو فوت می کردین تا بره انتهای نخ) این مسابقه رو هم خیلی دوست داشتین و چند بار تکرار کردین😘 ب...
10 خرداد 1397

عروسکهای انگشتی نمدی

ساره ی مهربانم سلام امروز با هم نشستیم و عروسکهای انگشتی نمدی درست کردیم. تجربه ی خیلی خوبی بود و شما خیلی دوست داشتی و توی درست کردن عروسکها خیلی کمک کردی. بعدش هم که کارمون تموم شد، گفتی برات تابت رو ببندم و کلی بازی کردیم و خندیدیم. روز خوبی بود. اول الگوی خرگوش رو کشیدم و شما براش چشم و ابرو و دماغ و دهن گذاشتی بعد هم نشستی با ماژیک اسمتو روی کاغذ نوشتی و کلی ذوق کردی😄 و اینجا در حال چسب کاری (چون باید مواظبت میبودم تا دستت نسوزه خیلی نشد ازت عکس بگیرم) خروس انگشتی😁 پاندای انگشتی😄 اینم شما در حال بازی با عروسکهای انگشتی به جای هر کدومشون ب...
7 خرداد 1397
2162 18 14 ادامه مطلب

آشپز کوچولوی من🤗

دخترکم دیروز با عمه تصمیم گرفتیم برای افطار، نان شیرمال درست کنیم. شما که اینقدر ذوق کرده بودی که نگو😆 کلی هم کمک کردی توی خمیر درست کردن و آماده کردنش😄 ب عد هم که خمیر رو گذاشتیم استراحت کنه همینطور می رفتی و می اومدی و می گفتی بذار ببینم درست شده😁 وقتی می گفتم باید بازم صبر کنی می گفتی من نمیتونم دیگه صبر کنم😊 بعد از آماده شدن خمیر، قالب ها رو آماده کردی و نشستیم خمیر رو شکل دادیم. شما یه قالب جدا داشتی اول یه صورت آدمک درست کردی عد به شکل پرهای گل درآوردی و بعد که دیدی من به شکل گیس باف درست کردم خمیرتو بهم زدی و گفتی منم این شکلی میخوام و با هم شکل گیس باف کوچولو برات درست کردیم. شما کلا عاشق آشپز...
5 خرداد 1397

دختر نمازخوان من😊

عزیز دلم دیروز خونه ی مادرینا، روی مبل نشسته بودی و به آهنگهای گوشی، گوش میکردی دیدی عمه میخواد نماز بخونه سریع بلند شدی از جات، گفتم کجا میری؟ با یه لحن خاصی (که یعنی چطور نمیدونی😁) گفتی میخوام نمازمو بخونم!!😄 بعد هم رفتی توی اتاق و یه چادر برداشتی و به عمه گفتی مقنعه ی نمازشو بهت بده و کنار عمه ایستادی و تا آخر، حرکات نماز رو مثل عمه انجام دادی و نمازتو خوندی به نخاع می مانی، دوست داشتن ات قطع شود؛ فلج می‌شوم!💚 نیست جهان را دلیل زندگی جز لبخندِ تو....❤️ سر رشته ی شادیست خیال خوش تو ...💜 ...
5 خرداد 1397

#ساره#بازار گل و گیاه

عزیز دلم سلام چند روز بود که میخواستم برم بازار گل و گیاه یه سر بزنم خداروشکر، امروز فرصت شد و با عمه و شما رفتیم.🙄 واقعا آدم وقتی میره بین گلها، روحش تازه میشه😄 هرچند که من حساسیت دارم و نمیتونم گلها رو بو کنم و سردرد هم گرفتم اما نمیتونم گلها رو از زندگیم حذف کنم😁 شما هم خیلی ذوق کرده بودی و همش گلها رو برمیداشتی و می گفتی اینو بخریم😊 ما خیلی جا برای نگهداری گل نداریم پشت پنجره هست و روی نرده هامون برای همین چند تا کاکتوس خریدیم به انتخاب شما و یک گل سنگ با دو تا گلدون برای روی نرده ها😄 انشاالله که محیط جدید باهاشون سازگار باشه و رشد خوبی داشته باشن🙄 اینم شما توی بازار گل و گیاه در حال انتخاب گل ...
2 خرداد 1397

#مهرمهدوی

سلام عزیزکم پریشب مادرینا زح مت کشیدن و هم پذیرایی محفل جزءخوانی در مسجد جوادالائمه رو عهده دار شدن و هم در پویش #مهرمهدوی شرکت کردن. ما هم رفتیم پایین و توی بسته بندی کردن پذیرایی ها که سیب و شکلات رود کمکشون کردیم. شما که حسابی زحمت کشیدی و به قول خودت حسابی خسته شدی و وقتی اومدیم بالا، میوه تو خوردی و بعد از خستگی، سریع خوابت برد. نفس من در حال کمک کردن😍 ‏خـوش تـر از طـرز نگـاهـت در جـهـان مـوجـود نـیـسـت... پ.نوشت۱. هر کاری میکنم نه با ربات تلگرام و نه با صفحه ی مدیریتم نمیتونم عکس ارسال کنم کلافه شدم. تازه نمیتونم پاسخ نظرات دوستامون رو هم بدم. فعلا که خسته شدم بعدا دوباره تلاش میکنم بلاخر...
31 ارديبهشت 1397

#ساره#باغ پرندگان#یک روز خوش

جان منی از این عزیزتر نمی شود جان منی و خوش به حالت که مادرت تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار دریا کشف کرده دوست دارد برایت یک مشت بوسه میفرستم باز هم هست از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام               دخترم خیلی کوتاه میگویم:   دوستت دارم اما بدان که هیچ وقت از دوست داشتنت کوتاه نمی آیم           کوچک رویایی من دنیا اگر خودش را بکشد نمیتواند به عشق من به تو شک کند تمام بودنت را حس می کنم          ...
29 ارديبهشت 1397

تولد مامانی

سلام عزیزم سه شنبه ۱۱ اردیبهشت تولد من بود و شما و بابایی منو غافلگیر کردین من پایین بودم و وقتی اومدم بالا در زدم و شما و بابایی در حالی که فشفشه دستتون بود درو باز کردین و تولدت مبارک رو برام خوندین بابایی کیک هم خریده بود و روی میز گذاشته بود و هدیه هم برام یه گوشی خریده بود. خیلی سورپرایز شدم دست گل دوتاییتون درد نکنه خیلی خوشحالم کردین مادر هم زحمت کشیدن و کادو بهم دادن دستشون درد نکنه یک سال دیگه هم گذشت انشاالله توی این سال بتونم باتر از سال قبل زندگیم باشم خیلی دوستت دارم گلم   ...
13 ارديبهشت 1397

دخترم، جهان با خنده های تو معنا خواهد داشت...

دخترم جهان، با خنده های تو معنا خواهد داشت.  با تو بهار كه لبریز شکوفه هاست ، دیدن دارد.  دخترم چون تو هستي شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل کردند و عطر سیب، معنا دارد.    با تو پدر معنا پيدا مي كند،  و مادر بهشتی می شود.  زيباي من ، با تو شکوفه های زندگی به بهار می رسند و بي تو خانواده، بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می شد پیدا کنی.  کودک من ،  تو باغچه ای از امیدي  که از شکوفه های انار لبریز هستي. گلدانی که از زیباترین گل های معطر، خانه را به نزدیکت ترین بهار گره زده اي.    تو نزدیک ترین راه های رسیدن به عشق را از پرنده ها بهتر بلدي.  &nbs...
10 ارديبهشت 1397