تولد مامانی
سام نفسم دیروز تولد من بود و بابایی مثل همیشه این روز رو به یاد داشت و سورپرایزمون کرد.😘 دیروز بعدازظهر من و شما خواب بودیم، وقتی بیدار شدیم و اومدیم توی سالن دیدیم که بابایی زحمت کشیده و کیک خریده و کادو آماده کرده.😁 دست گلش درد نکنه واقعا ازش ممنونم که روز تولدم رو همیشه یادشه و فراموش نمیکنه😊 یه مقداری از کیکمون رو به مادرینا دادیم و یه مقداری هم به خانوم جون اینا. دیروز عصر هم رفتیم خونه ی خاله و لباس جشن امروزت رو که آماده کرده بود تحویل گرفتیم.☺ شب ام خونه ی آقاجونینا حدیث کسا بود و بابایی به مناسبت تولد مامانی شیرینی خرید و به همه دادیم. یک سال دیگه گذشت و امسال هم مثل یکی دیگه از سالهای عم...