سارهساره، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

برای ساره ی گلم

پایان سال 1394

سلام عزیز دلم کمتر از یه ساعت دیگه به پایان سال 1394 باقیه و من از فرصت استفاده کردم و اومدم تا برات بنویسم. عزیزکم توی این سال خیلی بزرگ شدی خیلی چیزهای جدید یاد گرفتی خیلی وقتها با هم خندیدیم و خوش گذروندیم. تو تمام زندگی ما شدی و هر روز با شیرین تر شدنت زندگی ما رو هم شیرینتر از قبل کردی.   خدا رو شکر میکنم در این لحظات آخر سال که تو رو به ما داد. خدا رو شکر میکنم که سالمی و روند طبیعی رشدت رو طی میکنی. هر چند همه میگن خیلی شیطونی اما به نظر من همین شیطنتهاته که شور و نشاط رو به من هدیه میده البته بماند که خیلی هم لجباز شدی و بعضی وقتها واقعا عصبانیم میکنی و وقتی میبینی از دستت ناراحت شدم میای و بغلم میکنی...
1 فروردين 1395

بای بای پوشک

سلام عزیزم شرمنده این خبر مهم رو باید خیلی زودتر از اینا برات میگذاشتم ولی خوب فرصت نکردم.   بهت تبریک میگم گلم الان بیشتر از یک ماهه که دیگه پوشکت نمیکنم و خودت میری دستشویی.   چند روز اولش یه کم سخت بود البته خیلی همکاری کردی اما خوب باید همینطور بهت یادآوری میکردم و چندباری هم یادت میرفت و روی فرش جیش کردی دو شب هم توی خواب جیش کردی و بیدار شدی و لباسات رو عوض کردم و خودت به گریه افتادی و کلی بغلت کردم و قربون صدقه ات رفتم که آروم شدی الهی فدات بشم ناراحت شده بودی که چرا توی خواب جیش کردی اما دیگه تکرار نشد و توی این یک ماه یکی دو بار بیشتر توی شب بیدار نشدی که بری دستشویی. یعنی شب تا صبح دستشویی...
28 بهمن 1394

گالری عکسهای ساره

ساره خانوم با لپاسهای جدیدش یادم رفته این خبر رو توی سایت قرار بدم حدود یک ماه و نیمه که مهدی پسر خاله زهرا عقد کرده اینم خونه ی عروس بود که رفته بودیم عقد: عاشق عکسی و بعضی وقتا همینطور که نشستی میگی مامان عکسمو بگیر مثل این عکس: اینم اندر شیطنتهای ساره خانوم: کنار ماشین لباسشویی ایستاده بودی منتظر تا غذات رو برات بکشم و بهت بدم: حدو دو هفته هست که آقاجونینا خونه شون رو رنگ کردن اینجا هم ما رفته بودیم کمک برای تمیزکردن خونه شون که شما هم بی نصیب نبودی!!! هنوز هم عاشق پتوتی با اینکه یه کم برات کوچولو شده اما از خودت جداش نمیکنی ...
6 بهمن 1394

پیشرفت های دختر گلم

سلام عزیز دلم اول با تاخیر 11 روزه 28 ماهگیت مبارک عزیز دلم   این روزها هر روز بیشتر عاشقت میشم و از دیدنت و بوسیدنت خسته نمیشم. خدا رو شکر میکنم که تو رو بهمون داد و همدم تنهاییهام شدی دیگه انگار همه ی دنیای من شدی و حتی وقتی هم که میری طبقه پایین پیش مادرینا دلم برات تنگ میشه. بماند که این روزها خیلی شیطون و به قول خودت شیطون بلا شدی   دوست داری بری سر همه چیز تا یه چیزی رو ازت میگیریم میدوی و میری سر یه چیز دیگه علاقه ی وافری به یادگرفتن چیزای جدید داری واسه خودت کلی شعر میخونی تاب تاب عباسی، هوهوچی چی دمبه قیچی، عموزنجیرباف رو کامل بلدی،   لال...
6 بهمن 1394

عموی مامانی به رحمت خدا رفت

سلام عزیز دلم امسال روز 17 ربیع الاول یعنی تولد پیامبر اکرم(ص) نشد جشن بگیریم آخه عزادار شدیم. صبح این روز مجبور شدم برم مراسم خاکسپاری عموی خوبم   خیلی سخته انشاءالله که به این زودیها از این عمها نبینی گلم بیشتر سختیش هم به اینه که هنوز 9 ماه نشده که یکی از عموهام رو از دست داده بودم و الان هم دوباره عزادار یه عموی دیگه شدم.   انشاءالله روحش قرین رحمت حق باشه و مهمان پیامبر(ص) باشه. حرف برات خیلی دارم انشاءالله در یک فرصت مناسبتر میام و کارای جدیدی رو که میکنی رو برات مینویسم. خیلی دوستت دارم عزیزم ...
11 دی 1394

27 ماهگیت مبارک گلمممممممممممم

عزیز دلم سلام سال و ماهگیت مبارک گلم   روز به روز بزرگتر و شیرین تر از قبل میشی و با شیرین زبونیهات دلمون رو میبری اول از همه بگم که موهات بزرگ شده بود و چون شما نمیگذاشتی ببندم و گیر به سرت بزنم مجبور شدیم چهارشنبه گذشته بریم کوتاهش کنیم انشاءالله تا عید دوباره موهات بلند میشه و قشنگتر از قبل میشی البته مامانی هم موهاش رو کوتاه کرده غصه نخوری ها   دیشب رفتیم خونه ی دایی سیدعلی که هم حدیث کساء بود و هم تولد فاطمه سادات (البته 23 ام تولدش بود که با دو سه روز تاخیر براش تولد گرفتن) خیلی خوش گذشت فقط حیف که بابایی نتونست بیاد.   حالا بریم سراغ شیرین کاریهای شما: &n...
27 آذر 1394

2 سال و 2 ماهگیت مبارک عزیزم

سلام عزیز دلم امروز فقط و فقط به عشق تو اومدم نشستم پای سیستم تا برات مطالب جدید بنویسم و وبلاگت رو آپدیت کنم. آخه این روزها هر چی میام پای سیستم سریع میگی ساره رو ببینم و وبلاگت رو باز میکنم تا ببینی اما هنوز نشده بوده به روزش کنم.   یک ساعت نشستم برات نوشتم اما متاسفانه همش پرید با اینکه ذخیره ی خودکارش رو فعال کرده بودم اما ثبت نشده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا دوباره باید برات بنویسم اما فکر نکنم به قشنگی قبلیه بشه آخه همشو یادم نیست.   اول از همه بگم که: سال و ماهگیت مبارک عزیز دلم   هر روز داری بزرگتر و شیرین تر از قبلت میشی و دوست داشتنی تر و خداروشکر که سالم و س...
26 آبان 1394

باز محرم رسید...

سلام عزیز دلم   امروز دومین روز از ماه محرم بود. پریشب رفتیم برات لباس مشکی خریدیم تا توی این شبها بپوشی. امروز اولین جمعه ی ماه محرم هم بود که روز شیرخوارگان حسینی بود. امسال نشد ببرمت و توی این مراسم شرکت کنیم آخه امروز ظهر آقاجونینا از کربلا اومدن و ما از صبح اونجا بودیم و ظهر هم رفتیم فرودگاه استقبالشون و بعدازظهری هم اونجا بودیم. شما هم اینقدر ذوق کرده بودی که نگو و همینطور بغلشون میرفتی و خودتو لوس میکردی. خوش به حالشون سفر خوبی داشتند البته خانوم جون و آقاجون یه کم سرما خوردند و مریض شدند اما در کل میگفتند خیلی خوب بوده و همسفریهای خوبی هم داشتند. انشاءالله خدا قسمت ما هم بکنه بریم....
24 مهر 1394

و اما ساره در این روزها

سلام عزیز دلم ببخشید که اینقدر دیر به وبلاگت سر میزنم   تقریبا یک ماه و نیمه که نیومدم و وبلاگت رو به روز کنم یه کم تنبلی کردم اما خوب توی این چند وقته اتفاقات زیادی هم افتاد   اول اینکه یک هفته قبل از تولدت زنعمو و زندایی بابایی به فاصله ی 3 روز فوت کردند و ما عزادار شدیم. خدا رحمتشون کنه. خیلی سخت بود اینکه همینطور از این مراسم باید به اون مراسم میرفتیم. شما هم که بیشتر خونه ی آقاجونینا بودی و توی مراسم نمی بردمت.   امسال نشد برات یه جشن خوب بگیریم. فقط بابایی یه کیک برات خرید و رفتیم پایین با مادرینا یه جشن کوچولو برات گرفتیم. عمه و مادر هم یه جفت کفش خوشگل برات خریده بود...
12 مهر 1394

عزیزم روزت و 23ماهگیت مبارک

سلام عزیز دلم امروز 25 مردادماه بود و روز تولد حضرت معصومه(س) و روز دختر روزت مبارک باشه عزیزم کادوی روز دخترت هم یه تاب بود که بابایی برات خرید و شما هم کلی ذوق کردی و همش میگی تاب تاب و بازی میکنی. انشاءالله همیشه شاد باشی عزیزم در ضمن امروز 23ماهت تموم شد و شما 1 سال و 11 ماهه شدی. بهت تبریک میگم گلم یک ماه دیگه تا تولد دوسالگیت مونده و من دلم میخواد امسال برای تولدت ببریمت آتلیه تا خدا چی بخواد.   یه سری عکس هم با دوربین عمه ازت گرفتم انشاءالله در اسرع وقت برات میگذارم توی وبلاگت عزیزم. خیلی دوستت دارم ...
25 مرداد 1394